معنی خوارق خوارق خارق ها، پاره کننده ها، ازهم درنده ها، شکافنده ها، ویژگی چیزهایی که عادت و نظام عمومی و طبیعی را بر هم می زنند، معجزه ها، جمع واژۀ خارق تصویر خوارق فرهنگ فارسی عمید
خوارق خوارق جمع خارث، بر هم زنندگان، پاد سرشتان پاد خوی ها جمع خارق. آنچه که خلاف عادات مردم باشد، کرامات اولیا فرهنگ لغت هوشیار
خوارق خوارق جَمعِ واژۀ خارق و خارقه. (یادداشت بخط مؤلف). افعال و خصائل که خلاف عادات دیگر مردان باشد. مجازاً، کرامات اولیاء. (غیاث اللغات). - خوارق عادت، افعالی که خلاف عادات است و مجازاً کرامات اولیاء لغت نامه دهخدا
خوارق خوارق امورشگفت انگیز، کارهای شگفت آمیز، امور نامعمول، عجایب، کرامات، معجزات فرهنگ واژه مترادف متضاد
خواره خواره خوردنی، طعامی که مقوی بدن شود، در ترکیب بمعنی (خوارنده) (خورنده) آید: شرابخواره میخواره فرهنگ لغت هوشیار