- خه
- خوش، خوشا
معنی خه - جستجوی لغت در جدول جو
- خه
- برای بیان تحسین گفته می شد، آفرین، احسنت، برای بیان خشنودی و خوش حالی گفته می شد، خوشا
خه خه: خه
- خه ((خَ))
- کلمه تحسین، زه! خهی! خوشا! مرحبا!، خهی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کلمه تحسین زه اخهی، خوشا، مرحبا خ
کج کژ خوهله
کج کژ خوهل
کلمه تحسین زه اخهی، خوشا، مرحبا خ
خه، آفرین، احسنت، خوشا
خه، آفرین، احسنت، خوشا
کلمه تحسین، زه! خهی! خوشا! مرحبا!، خه
آنتیسیکلون
نیوشیدن از میان بردن چشم پوشی
لغزش زلت
واحد بطیخ یک دانه خربزه
یخه کسی را گرفتن دست و گریبان شدن
روگرفت، نگارش، رونوشت
دوره
آجی چای
آکاژور
اکلیلیه
شعبه
کلمه ایست که بهنگام دست یافتن بر فراغت و آسایش پس از رنج و ناراحتی گویند آخه، کلمه ایست حاکی از درد یا نا خوشی
یرقان، زردی
یرقان زردی
کاسه پشت لاک پشت سنگ پشت
پاره وحصه و بهره
دو شاخه اتصال برق: دو شاخه کهربی
هر آلتی که در راس آن دو میله بشکل دو انگشت باشد، نوعی پیکان دارای دو شعبه دو شاخ، یکی از آلات شکنجه و آن چوبی است دارای دو شعبه که آنرا بر گردن مجرمان گذارند
وسیله سواری است که دارای دو چرخ است و با حرکت پا راه می رود
دونستک دو پاچن دو رونوشت
انزال گشتن
خوشی عمومی لذت، لذتی که به وقت جماع دست دهد
گلاب، گل و لای