- خنیف
- جامه بزرکی برکی، بزرک پست، شادی فراوان، شتر پر شیر
معنی خنیف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
موسیقی
کوچک
مستقیم، ثابت و پایدار در دین
لاغر، نحیف
ترسنده ترسان هراسان (همواره خایف است)، جمع خایفین
پائیز، خزان
خاکستر، نال (نعل)، کوه دو رنگ کوه سپید و سیاه
سبک، ضد سنگین و گران
پادشاه فرمانروا، چربزبان، دره، راه کوهستانی، پیمان شکن
گریه در بینی، خنده در بینی
اوجی (گویش مازندرانی) از گیاهان
پسند، قبول، تحسین
سرود نغمه آواز
خشم
اشتر پوش، کناره بوب (فرش بساط)، کناره تشلیخ (سجاده)
درشت و سخت، خشن، سخت گیر
راست، مستقیم، ثابت و پایدار در دین، کسی که متمسک به دین اسلام یا در ملت ابراهیم و موحد باشد
ظرف سفالی شبیه گلدان که در گهواره قرار داده می شود تا ادرار در آن جمع شود، برای مثال در چشم دوستان تو گیتی بهشت باد / عالم به دشمنان تو بر تنگ چون کنیف (قطران - ۱۹۳) ،
بی ارزش، پست،برای مثال گردد از رای ناصواب و سخیف / خیره بسیار خوار گرد کنیف (سنائی۱ - ۳۹۳) ،
سپر، سایبانی که از شاخه های درخت برای چهارپایان درست کنند، نهانخانه، مستراح
بی ارزش، پست،
سپر، سایبانی که از شاخه های درخت برای چهارپایان درست کنند، نهانخانه، مستراح
مقابل شدید، کم اثر مثلاً درد خفیف، کنایه از خوار، حقیر، کنایه از کم، اندک مثلاً صدای خفیف، نور خفیف، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن»، مقابل ثقیل، سبک
مرتفع، بلند، برآمده، افراخته، بزرگ، والا، بلندمرتبه
پاییز، از فصول چهارگانۀ سال که شامل ماه های مهر، آبان و آذر است، برگ ریزان، خزان
درشت، سخت و شدید از گفتار و حرکت، خشن
کم خوراک کم خوار: مرد، کم موی مرد، ابر پر بار، پاسی ازشب
آبریز گاه، دستشویی، پوشش، سپر، پنهان کننده
پاک بزرگ بلند دراز بلند و دراز (چنانکه بر همه چیز از بالا مشرف باشد) : (و هر روز منزلت وی در قبول و اقبال شریف تر و درجت وی در احسان و انعام منیف تر می شد) (کلیله. مصحح مینوی. 74)
((خَ))
فرهنگ فارسی معین
سبک، دارای وزن اندک، دارای شدت کم، خوار، زبون، مختصر، اندک، یکی از بحرهای نوزده گانه شعر