معنی خلیف خلیف پادشاه فرمانروا، چربزبان، دره، راه کوهستانی، پیمان شکن پادشاه فرمانروا، چربزبان، دره، راه کوهستانی، پیمان شکن تصویر خلیف فرهنگ لغت هوشیار