جدول جو
جدول جو

معنی خنظیان - جستجوی لغت در جدول جو

خنظیان
(خِ)
مرد فحاش. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اندیان
تصویر اندیان
(پسرانه)
در بعضی از نسخه های شاهنامه نام یکی از سرداران فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سندیان
تصویر سندیان
بلوط، درخت بلوط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خنبیدن
تصویر خنبیدن
کج شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگیان
تصویر انگیان
انجدان، گیاهی با ساقه های ستبر و میان تهی، برگ های سوراخ دار، گل های چتری، میوۀ سیاه و بدبو و ریشۀ راست و ستبر که از آن صمغی تلخ می گیرند، انگژه، انگدان، انگژد، انگوژه، رافه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خزمیان
تصویر خزمیان
کیسه ای غده مانند در زیر پوست شکم سگ آبی نر و ماده که در طب قدیم برای رفع تشنج و دردهای عصبی به کار می رفت، جند بادستر، جند بیدست، آش بچگان، خایۀ سگ آبی، جند بیدستر، هزدگند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خندیدن
تصویر خندیدن
لب به خنده گشودن، خنده کردن، با خنده مسخره و استهزا کردن
کنایه از شکفتن
کنایه از درخشیدن، روشن شدن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
زن بدخوی بی شرم زبان دراز. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حِ)
رجل حنظیان، مرد فحاش بدزبان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
بدزبان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
مرد فاحش پلیدزبان. (منتهی الارب) (آنندراج) : رجل غنظیان،ای فاحش بذی. (قطر المحیط) ، آنکه مردم را مسخره کند. مؤنث آن غنظیانه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
اًمراءه شنظیان، زن بدخوی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خندیدن
تصویر خندیدن
لب به خنده گشودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سندیان
تصویر سندیان
پارسی تازی گشته سندیان بلوت از درختان بلوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنظیان
تصویر حنظیان
دشنامگوی بد زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خندبان
تصویر خندبان
پر گوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنزوان
تصویر خنزوان
کپی، خوک نر باد ساری
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره ّ چتریان که علفی است و پایا میباشد. این گیاه در اکثر صحاری ایران فراوانست. ارتفاعش 2 تا 5، 2 متر و ریشه اش راست و ستبر است ابر کبیر حلتیت انجدان انگوزاکما انگیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انثیان
تصویر انثیان
دو گوش دوخایه (بیضه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنایان
تصویر بنایان
جمع بنا، رمن ساختگی والاد گران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غنظیان
تصویر غنظیان
بد زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنذیان
تصویر خنذیان
بد زیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنبیدن
تصویر خنبیدن
دست بر دست زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زندیان
تصویر زندیان
زندیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خندیدن
تصویر خندیدن
Laugh, Giggle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خندیدن
تصویر خندیدن
rire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خندیدن
تصویر خندیدن
rir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خندیدن
تصویر خندیدن
reírse, reír
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خندیدن
تصویر خندیدن
ridere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خندیدن
تصویر خندیدن
хихикать , смеяться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خندیدن
تصویر خندیدن
咯咯笑 , 笑
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خندیدن
تصویر خندیدن
chichotać, śmiać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خندیدن
تصویر خندیدن
хихікати , сміятися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خندیدن
تصویر خندیدن
kichern, lachen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خندیدن
تصویر خندیدن
giechelen, lachen
دیکشنری فارسی به هلندی