معنی خنشا - جستجوی لغت در جدول جو

خنشا

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرشا — تصویر خرشا

(دخترانه)

خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از خنیا — تصویر خنیا

سرود، آواز، نغمه

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از خنکا — تصویر خنکا

سرمای ملایم و مطبوع، خنکی، خوشی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از خنشان — تصویر خنشان

فرخنده، خجسته، مبارک، برای مثال باد بر تو مبارک و خنشان / جشن نوروز و گوسپندکشان (رودکی - ۵۴۶)

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از انشا — تصویر انشا

هر نوع نوشتۀ ادبی، آموزش نویسندگی، نویسندگی، آفریدن، پدید آوردن، منصب منشی گری و نویسندگی شامل نوشتن نامه ها و فرمان ها

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از منشا — تصویر منشا

جای پیدا شدن، محل پیدایش، محل نمو و پرورش

فرهنگ فارسی عمید

(خُ)

مبارک. میمون. خجسته. خنستان. فرخنده. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء) :
بر تو بادا مبارک و خنشان
عید نوروز و گوسفندکشان.
رودکی.
رجوع به خنشا شود

لغت نامه دهخدا

تصویری از خرشا — تصویر خرشا

پوست مار، تهی، گرد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خنشان — تصویر خنشان

خجسته، مبارک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خوشا — تصویر خوشا

دال بر تحسین است نیکا، طوبی

فرهنگ لغت هوشیار

جمع نشوء پروردگان، بالیدگان، خود نوشت، خود گفت، آفریدن، سخن نویسی، سخن آفرینی، بوییدن، بوی یافتن، ایجاد کردن، ابتدا کردن، آغاز کردن، از خود چیزی گفتن خواندن و آوردن، شعر از خویشتن، سخن پردازی، نوشته مترسلانه فصیح و بلیغ، وزارت یا اداره ای که مکاتبات دولتی در آنجا صورت میگرفت

جمع نشوء پروردگان، بالیدگان، خود نوشت، خود گفت، آفریدن، سخن نویسی، سخن آفرینی، بوییدن، بوی یافتن، ایجاد کردن، ابتدا کردن، آغاز کردن، از خود چیزی گفتن خواندن و آوردن، شعر از خویشتن، سخن پردازی، نوشته مترسلانه فصیح و بلیغ، وزارت یا اداره ای که مکاتبات دولتی در آنجا صورت میگرفت

فرهنگ لغت هوشیار

زاد گاه پرورشگاه گواشگاه زاده، نوشته، نامه محل پیدایش محل صدور، جای نشو و نما، اصل مبدا: (بادت همه روزه خوشتر از عید کاین منشا شادی جهانست) (وحشی. چا. امیر کبیر. 178)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از خنیا — تصویر خنیا

سرود نغمه آواز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از انشا — تصویر انشا

((اِ))

آفریدن، به وجود آوردن، آغاز کردن، از خود چیزی گفتن، سخن پردازی، نوشته

فرهنگ فارسی معین

تصویری از خنیا — تصویر خنیا

((خُ))

سرود، نغمه، آواز

فرهنگ فارسی معین

تصویری از خنیا — تصویر خنیا

موسیقی

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از منشا — تصویر منشا

Derivation, Provenience

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از منشا — تصویر منشا

dérivation, provenance

دیکشنری فارسی به فرانسوی

تصویری از منشا — تصویر منشا

derivação, procedência

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از منشا — تصویر منشا

turunan, asal

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

تصویری از منشا — تصویر منشا

派生 , 出所

دیکشنری فارسی به ژاپنی

تصویری از منشا — تصویر منشا

衍生 , 来源

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از منشا — تصویر منشا

שׁורש , מקור

دیکشنری فارسی به عبری

تصویری از منشا — تصویر منشا

파생 , 출처

دیکشنری فارسی به کره ای

تصویری از منشا — تصویر منشا

türetim, köken

دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

تصویری از منشا — تصویر منشا

derivazione, provenienza

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

تصویری از منشا — تصویر منشا

व्युत्पत्ति , उत्पत्ति

دیکشنری فارسی به هندی

تصویری از منشا — تصویر منشا

Ableitung, Herkunft

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از منشا — تصویر منشا

derivación, procedencia

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

تصویری از منشا — تصویر منشا

afleiding, herkomst

دیکشنری فارسی به هلندی

تصویری از منشا — تصویر منشا

похідне , походження

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از منشا — تصویر منشا

производная , происхождение

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از منشا — تصویر منشا

pochodna, pochodzenie

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از منشا — تصویر منشا

asili

دیکشنری فارسی به سواحیلی