معنی خنکا
- خنکا
- سرمای ملایم و مطبوع، خنکی، خوشی
واژههای مرتبط با خنکا
خنکا
- خنکا
- خوشا. (برهان قاطع). چقدر خوش. (ناظم الاطباء)
خنکا
- خنکا
- حبذا، خوشا، نیکا
متضاد: بدا، وای، خنکی، خوشی
خنیا
- خنیا
- موسیقی
خنیا
- خنیا
- سرود نغمه آواز
خنکی
- خنکی
- سردی مطبوع، خوشی نیکبختی
خنکی
- خنکی
- خنکا، ناپسند بودن، (اسم، صفت نسبی، منسوب به خنک) در طب قدیم دارای طبیعت سرد بودن
لنکا
- لنکا
- روسی کرجی بلم
خنیا
- خنیا
- سرود، نغمه، آواز
خناک
- خناک
- دیفتری، بیماری ای که در گلو پدید آید و حلق و حنجره و قصبه الریه را مبتلا کند، خناق
