نوعی یاقوت است. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به الجماهر بیرونی شود. - یاقوت خلوقی، قسمی زبرجد هندی زرد سیر. (یادداشت بخط مؤلف). این یاقوت را خلوقی بدان جهت گویند که از حیث رنگ شبیه است به خلوق که نوعی عطر است. (یادداشت بخط مؤلف)
نوعی یاقوت است. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به الجماهر بیرونی شود. - یاقوت خلوقی، قسمی زبرجد هندی زرد سیر. (یادداشت بخط مؤلف). این یاقوت را خلوقی بدان جهت گویند که از حیث رنگ شبیه است به خلوق که نوعی عطر است. (یادداشت بخط مؤلف)
نوعی از بوی خوش که خلاق نیز گویند. (ناظم الاطباء). قسمی بوی خوش که قسمت اعظم آن زعفران است و رنگ آن مایل بسرخی یا زردی است. (یادداشت بخط مؤلف) : چون دیگر روز بود ملک عدی را بخواند بیامد و پیش ملک بنشست و از او بوی خلوق همی آمد و عرب را رسم عروسی آن بودی که خلوق بر خود کردندی. این زن عدی را خلوق برکردگفت: این بوی خلوق چیست ؟ عدی گفت: عروسی کردم. (ترجمه طبری بلعمی). بفرمود تا بردمیدند بوق بیاورد پس طشت های خلوق. فردوسی. بزرگان همه راه با کوس و بوق فشانان به طشت آب مشک و خلوق. اسدی. - خلوق مکی، نوعی خلوق است که از مکه آرند
نوعی از بوی خوش که خلاق نیز گویند. (ناظم الاطباء). قسمی بوی خوش که قسمت اعظم آن زعفران است و رنگ آن مایل بسرخی یا زردی است. (یادداشت بخط مؤلف) : چون دیگر روز بود ملک عدی را بخواند بیامد و پیش ملک بنشست و از او بوی خلوق همی آمد و عرب را رسم عروسی آن بودی که خلوق بر خود کردندی. این زن عدی را خلوق برکردگفت: این بوی خلوق چیست ؟ عدی گفت: عروسی کردم. (ترجمه طبری بلعمی). بفرمود تا بردمیدند بوق بیاورد پس طشت های خلوق. فردوسی. بزرگان همه راه با کوس و بوق فشانان به طشت آب مشک و خلوق. اسدی. - خلوق مکی، نوعی خلوق است که از مکه آرند
منسوب به خلوت. کنایه از گوشه نشین و مجرد. (از ناظم الاطباء) : بشنو ازین پرده و بیدار شو خلوتی پردۀ اسرار شو. نظامی. خلوتی پردۀ اسرار شو ما همه خفتیم تو بیدار شو. نظامی
منسوب به خلوت. کنایه از گوشه نشین و مجرد. (از ناظم الاطباء) : بشنو ازین پرده و بیدار شو خلوتی پردۀ اسرار شو. نظامی. خلوتی پردۀ اسرار شو ما همه خفتیم تو بیدار شو. نظامی