دهی است از دهستان لفمجان بخش مرکزی شهرستان لاهیجان. دارای 155تن سکنه. آب آن از نهر کیاجوی سفیدرود. محصول آنجا برنج، ابریشم و صیفی و مردم آن کشاورزند. این دهکده سه باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان لفمجان بخش مرکزی شهرستان لاهیجان. دارای 155تن سکنه. آب آن از نهر کیاجوی سفیدرود. محصول آنجا برنج، ابریشم و صیفی و مردم آن کشاورزند. این دهکده سه باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
ای خوش. طوبی. مرحبا. بسیار خوش. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع). حبذا: خوشا نبید غارجی با دوستان یکدله. شاکر بخاری. رهایی نیابم سرانجام از این خوشا باد نوشین ایران زمین. فردوسی. اگرچه من ز عشقش رنجه گشتم خوشا رنجی که نفزاید ملالا. عنصری. خوشم نبید و خوشا روی آنکه داد نبید. منوچهری. خوشا بهار تازه و بوس و کنار یار. منوچهری. شبی گذاشته ام دوش خوش بروی نگار خوشا شبی که مرا دوش بود با رخ یار. فرخی. خوشا آنکس که بارش کمترک بی. باباطاهر عریان. بت زنجیرموی از گفتن او برآشفت ای خوشا آشفتن او. نظامی. زهی آسایش و راحت نظر را کش تو منظوری خوشا بخشایش و دولت پدر را کش تو فرزندی. سعدی. خوشا وقت مجموع آنکس که اوست. سعدی. خوشا تفرج نوروز خاصه درشیراز. سعدی. در این خرقه بسی آلودگی هست خوشا وقت قبای می فروشان. حافظ. خوشا آن دم کز استغنای مستی فراغت باشد از شاه و وزیرم. حافظ. دلم از قیل و قال گشته ملول ای خوشا خرقه و خوشا کشکول. شیخ بهائی. - خوشا بحال تو، طوبی لک. خنک ترا
ای خوش. طوبی. مرحبا. بسیار خوش. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع). حبذا: خوشا نبید غارجی با دوستان یکدله. شاکر بخاری. رهایی نیابم سرانجام از این خوشا باد نوشین ایران زمین. فردوسی. اگرچه من ز عشقش رنجه گشتم خوشا رنجی که نفزاید ملالا. عنصری. خوشم نبید و خوشا روی آنکه داد نبید. منوچهری. خوشا بهار تازه و بوس و کنار یار. منوچهری. شبی گذاشته ام دوش خوش بروی نگار خوشا شبی که مرا دوش بود با رخ یار. فرخی. خوشا آنکس که بارش کمترک بی. باباطاهر عریان. بت زنجیرموی از گفتن او برآشفت ای خوشا آشفتن او. نظامی. زهی آسایش و راحت نظر را کش تو منظوری خوشا بخشایش و دولت پدر را کش تو فرزندی. سعدی. خوشا وقت مجموع آنکس که اوست. سعدی. خوشا تفرج نوروز خاصه درشیراز. سعدی. در این خرقه بسی آلودگی هست خوشا وقت قبای می فروشان. حافظ. خوشا آن دم کز استغنای مستی فراغت باشد از شاه و وزیرم. حافظ. دلم از قیل و قال گشته ملول ای خوشا خرقه و خوشا کشکول. شیخ بهائی. - خوشا بحال تو، طوبی لک. خنک ترا
کوزۀ گلین منقش که داخل جهاز دختران کنند. کوزۀ گلینی که دخترکان در آن آبهای رنگین کنند و به یکدیگر پاشند. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) : چون مرغ هفت رنگ همی ماند آن خلشک واندر میانش بادۀ رنگین ببوی مشک ما زین خلشک رنگین وین لعبت بدیع باده خوریم تر و بکون دربریم خشک. ابوالخطیر گوزگانی. ، پارچۀ ازار و شلوار رنگارنگ. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء)
کوزۀ گلین منقش که داخل جهاز دختران کنند. کوزۀ گلینی که دخترکان در آن آبهای رنگین کنند و به یکدیگر پاشند. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع) : چون مرغ هفت رنگ همی ماند آن خلشک واندر میانش بادۀ رنگین ببوی مشک ما زین خلشک رنگین وین لعبت بدیع باده خوریم تر و بکون دربریم خشک. ابوالخطیر گوزگانی. ، پارچۀ ازار و شلوار رنگارنگ. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء)
زمین پر گل و لای، زمین که در آن آب و لای بهم آمیخته است. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). لجن. (یادداشت بخط مؤلف). خلیش که آنرا چیچله و خلاب و غریقج نیز گویند. (شرفنامۀ منیری)
زمین پر گل و لای، زمین که در آن آب و لای بهم آمیخته است. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). لجن. (یادداشت بخط مؤلف). خلیش که آنرا چیچله و خلاب و غریقج نیز گویند. (شرفنامۀ منیری)
خالی از هوا، جائی که در آن کسی نباشد جای خالی، بیت الخلا، خلوتگاه، آب دست، جای مستراح، جز واژه جز را آنندراج به نادرست تازی دانسته آبخانه جایی ادبخانه آبریزگاه، تی تهیک خالی بودن، فارغ بودن، مقابل ملا، جایی که در آن کسی نباشد جای خلوت مقابل ملا (ملا)، جای خالی از هوا، آنست که دو جسم با یکدیگر تماس نیافته باشند و بین این دو جسم دیگری که مماس هر دو باشد وجود نداشته باشد، مستراح جایی ادبخانه
خالی از هوا، جائی که در آن کسی نباشد جای خالی، بیت الخلا، خلوتگاه، آب دست، جای مستراح، جز واژه جز را آنندراج به نادرست تازی دانسته آبخانه جایی ادبخانه آبریزگاه، تی تهیک خالی بودن، فارغ بودن، مقابل ملا، جایی که در آن کسی نباشد جای خلوت مقابل ملا (ملا)، جای خالی از هوا، آنست که دو جسم با یکدیگر تماس نیافته باشند و بین این دو جسم دیگری که مماس هر دو باشد وجود نداشته باشد، مستراح جایی ادبخانه