جدول جو
جدول جو

معنی خلاقت - جستجوی لغت در جدول جو

خلاقت
(خَ قَ)
کهنگی. (غیاث اللغات) (یادداشت بخط مؤلف) :
گاله ای که هیچ خلقش ننگرید
از خلاقت آن کریم آنرا خرید.
مولوی.
، تمرین. (یادداشت بخط مؤلف) ، دروغ. (از حواشی اقبالنامۀ وحید ص 102) :
بر شاه اگر صورتم بد کند
خلاقت نه بر من که بر خود کند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
خلاقت
نرمی، تابانی کهنگی
تصویری از خلاقت
تصویر خلاقت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خلاعت
تصویر خلاعت
پیرو هواوهوس بودن، بی سامانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلاقت
تصویر طلاقت
گشاده رویی، گشاده رو بودن، خوش رویی، خوش رو بودن، بشاشت، مباسطه، تازه رویی، روتازگی، بشر، انبساط، مباسطت، ابرو فراخی، هشاشت، تبذّل، تحتّم
گشاده زبانی، فصاحت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلاقه
تصویر خلاقه
آفریننده، آفریدگار، خلق کننده، خالق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلافت
تصویر خلافت
جانشینی پیغمبر، خلیفه بودن، جانشین کسی شدن، جانشینی، نیابت، مخالفت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذلاقت
تصویر ذلاقت
تیززبان شدن، فصیح شدن، فصاحت، تیززبانی، زبان آوری، گشادهزبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذلاقت
تصویر ذلاقت
تیز زبانی فصاحت گشاده زبانی چیره زبانی. فصیح شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلاقت
تصویر حلاقت
تانگویی سر تراشی مویتراشی سر تراشی شغل حلاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
نادرست است: آفرینندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاقه
تصویر خلاقه
نرمی، تابانی مونث خلاق: آفریننده
فرهنگ لغت هوشیار
جانشینی خلیفه بودن، خلیفگی جانشینی پیغمبر، پادشاهی سلطنت، مقامی است که سالک بعد از قطع مسافت و رفع بعد میان خود و حق بر اثر تصفیه و تجلیه و نفی خاطر و خلع لباس صفات بشری از خود و تعدیل و تسویه اخلاق و اعمال و جمع آن منازل که ارباب تصفیه معلوم کرده اند و طی منازل سائرین و وصول بمبدا حاصل کرده باصل و حقیقت و اصل گشته سیرالی الله و فی الله تمام شده و از خودی محو و فانی و ببقای احدیت باقی گشته آنگاه سزاوار خلافت است. یا خلاف الهی. مقام نفوس کامله انسانی است. جانشینی، نیابت، امامت، جانشینی پیغمبر (ص)
فرهنگ لغت هوشیار
افسار گسیختن افسار بر گرفتن، خودکامی خویشتن کامی، نا بسامانی پریشانی. پیرو هوا و هوس بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلوقت
تصویر خلوقت
خوشررفتاری نرمی، تابانی
فرهنگ لغت هوشیار
گشاده زبانی روانی در سخن، خنکی برابری در هوا گشاده رو شدن خندان گشتن، گشاده زبان شدن، گشاده رویی، گشاده زبانی فصاحت. یا طلاقت لسان. گشاده زبانی زبان آوری فصاحت. گشادگی زبان، فصاحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلاقت
تصویر طلاقت
((طَ قَ))
گشاده رو شدن، فصیح شدن، گشاده رویی، گشاده زبانی، فصاحت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذلاقت
تصویر ذلاقت
((ذَ قَ))
فصاحت، شیوایی گفتار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلاعت
تصویر خلاعت
((خَ عَ))
افسار گسیختن، افسار برگرفتن، خودکامی، خویشتن کامی، نابسامانی، پریشانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حلاقت
تصویر حلاقت
((حِ قَ))
سر تراشی، شغل حلاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلافت
تصویر خلافت
((خِ فَ))
خلیفگی، جانشینی پیغمبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
آفرینشگری، نوآفرینی، نوآوری، آفرینش گری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
Creativeness, Creativity, Imaginativeness, Resourcefulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
créativité, imagination créative, (FR) ingéniosité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
creatividad, (ES) ingenio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
kreativitas, (ID) kecerdikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
ความคิดสร้างสรรค์ , ความคิดสร้างสรรค์ , ความคิดสร้างสรรค์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
creativiteit, vindingrijkheid, (NL) vindingrijkheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
创造力 , 足智多谋
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
creatività, (IT) ingegno
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
criatividade, (PT) engenho
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
kreatywność, (PL) pomysłowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
креативність , креативність , винахідливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
Kreativität, Einfallsreichtum, (DE) Einfallsreichtum
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
креативность , изобретательность , изобретательность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خلاقیت
تصویر خلاقیت
सृजनात्मकता , कल्पनाशीलता , चतुराई
دیکشنری فارسی به هندی