جدول جو
جدول جو

معنی خلاشه - جستجوی لغت در جدول جو

خلاشه
خار و خاشاک، خرده و ریزۀ خار و کاه و گیاه خشک
تصویری از خلاشه
تصویر خلاشه
فرهنگ فارسی عمید
خلاشه
(خَ شَ / شِ)
خار و خاشاک. (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) :
دست بگشاده چو برقی جسته ای
وز خلاشه پیش ورغی بسته ای.
شیخ عطار (از انجمن آرای ناصری).
، سکان کشتی، جهاز، چوب باریکی که بدان دندان را پاک کنند. (ناظم الاطباء). خلال دندان
لغت نامه دهخدا
خلاشه
خاشاک. خار و خاشاک
تصویری از خلاشه
تصویر خلاشه
فرهنگ لغت هوشیار
خلاشه
((خَ ش))
خاشاک
تصویری از خلاشه
تصویر خلاشه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خلاوه
تصویر خلاوه
سراسیمه، سرگشته، حیران، کالیوه، کالیو، آسیون، واله، سرگردان، کالیوه رنگ، گیج و گنگ، آسمند، هامی، مستهام، پکر، گیج، گیج و ویجبرای مثال به خویش آی و چنین خویش را خلاوه مکن / که اینت گوید گول است و آنت گوید دنگ (مولوی۳ - ۱۴۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلاشمه
تصویر خلاشمه
ورم و زخم گلو، برای مثال ریشیش بس فرخج ز گردن برون دمید / گویی خلاشمه ست ز گردن برآمده (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلاقه
تصویر خلاقه
آفریننده، آفریدگار، خلق کننده، خالق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
به هرحال، برگزیده، نتیجه، گزیده و خالص چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خراشه
تصویر خراشه
پارسی تازی گشته خراشه آنچه از خراشیدن بریزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاوه
تصویر خلاوه
حیران، سراسیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاله
تصویر خلاله
دوستی ناب دوستی، دندان کاو، زفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاقه
تصویر خلاقه
نرمی، تابانی مونث خلاق: آفریننده
فرهنگ لغت هوشیار
جانشینی مونث خلاق. یا قدرت خلاقه. نیرویی که موجب خلق آثار بدیع گردد
فرهنگ لغت هوشیار
پالیده ژاو سارا هنگرت خلاص بی آمیغ، برگزیده منتخب، کوته شده مطلب یا نوشته ای، سخن کوتاه باری بهر حال: (خلاصه کار بجایی رسید که برای او آبرو نماند) پاکیزه ترین و خالصترین و بهترین اجزاء و مواد یک چیز، منتخب، انتخاب شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاشمه
تصویر خلاشمه
علتی است که بین بینی و گلو بسبب تخمه بهم رسد. ورم و زخم گلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلابه
تصویر خلابه
مونث خلاب فریبنده زن چرب زبانی زبانفریبی با زبان فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خماشه
تصویر خماشه
خراشیدگی، جراحت خفیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلاشمه
تصویر خلاشمه
((خِ مِ یا مَ))
نوعی بیماری است که بین بینی و گلو به سبب سوءهاضمه بوجود می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
((خُ ص ِ))
سخن کوتاه، باری، به هر حال، برگزیده، خالص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
چکیده، گزیده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
Outline
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
contour
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
esquema
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
रूपरेखा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
garis besar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
เค้าโครง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
omtrek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
contorno
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
contorno
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
大纲
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
zarys
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
контур
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
Umriss
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
контур
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خلاصه
تصویر خلاصه
תַמצִית
دیکشنری فارسی به عبری