جدول جو
جدول جو

معنی خلاشمه

خلاشمه
ورم و زخم گلو، برای مثال ریشیش بس فرخج ز گردن برون دمید / گویی خلاشمه ست ز گردن برآمده (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۹)
تصویری از خلاشمه
تصویر خلاشمه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خلاشمه

خلاشمه

خلاشمه
علتی است که بین بینی و گلو بسبب تخمه بهم رسد. ورم و زخم گلو
خلاشمه
فرهنگ لغت هوشیار

خلاشمه

خلاشمه
نوعی بیماری است که بین بینی و گلو به سبب سوءهاضمه بوجود می آید
خلاشمه
فرهنگ فارسی معین

خلاشمه

خلاشمه
علتی است در مابین بینی و گلو بسبب تخمه بهم میرسد. (برهان قاطع) :
آن کسی را که دل بود نالان
او علاج خلاشمه نکند.
شهید بلخی (از لغت فرس).
، جراحت و ریش گلو. (ناظم الاطباء).
ریشش ز بس فرخج ز گردن برون رسید
گویی خلاشمه است بگردن برآمده.
طیان
لغت نامه دهخدا

خلاشه

خلاشه
خار و خاشاک. (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) :
دست بگشاده چو برقی جسته ای
وز خلاشه پیش ورغی بسته ای.
شیخ عطار (از انجمن آرای ناصری).
، سکان کشتی، جهاز، چوب باریکی که بدان دندان را پاک کنند. (ناظم الاطباء). خلال دندان
لغت نامه دهخدا

خضارمه

خضارمه
جمع خضرمی، ایرانیان شامی گروهی از ایرانیان که در نخستین سده های اسلام به شام رفته و آن جا ماندگار شدند
فرهنگ لغت هوشیار