ماده خر فراخ دبر، ماده خری که از لاغری از فرج وی آواز برآید. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، زنی که از لاغری از فرج وی آواز برآید. (منتهی الارب)
ماده خر فراخ دبر، ماده خری که از لاغری از فرج وی آواز برآید. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، زنی که از لاغری از فرج وی آواز برآید. (منتهی الارب)
مغاک در زمینی که کسی اندر وی پنهان شدن تواند. (منتهی الارب). شکاف زمین. (مهذب الاسماء). ج، اخاقیق، چوبی که نساجان کرباسی را که بافند بدان پیچند و آنرا بعربی منوال گویند. (شعوری) ، خرمای خام. (شعوری)
مغاک در زمینی که کسی اندر وی پنهان شدن تواند. (منتهی الارب). شکاف زمین. (مهذب الاسماء). ج، اَخاقیق، چوبی که نساجان کرباسی را که بافند بدان پیچند و آنرا بعربی منوال گویند. (شعوری) ، خرمای خام. (شعوری)
جمع حق، راستی ها، درستی ها، وظایف، تکالیف، در فارسی به معنای دستمزد، مجموعه قوانین، قواعد و رسوم لازم الاجرایی که به منظور استقرار نظم در جوامع انسانی وضع یا شناخته شده است
جمع حق، راستی ها، درستی ها، وظایف، تکالیف، در فارسی به معنای دستمزد، مجموعه قوانین، قواعد و رسوم لازم الاجرایی که به منظور استقرار نظم در جوامع انسانی وضع یا شناخته شده است