جدول جو
جدول جو

معنی خفیده - جستجوی لغت در جدول جو

خفیده
(خُ دَ / دِ)
متأذی شده از سرفه. (ناظم الاطباء) ، معروف. مشهور. شهرت یافته. نامور. نامدار. (ناظم الاطباء) (از برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
خفیده
(خَ دِ / دِ)
خفه شده، عطسه کرده، گلوگرفته. مختنق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خنیده
تصویر خنیده
معروف، مشهور، برای مثال ز شیران توران خنیده تویی / جهان جوی و هم رزم دیده تویی (فردوسی۴ - ۴۰۸)، از این آشناروی تو داستان / خنیده نیامد بر راستان (نظامی۵ - ۷۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خفیدن
تصویر خفیدن
عطسه کردن، خارج کردن هوا از بینی و دهان با شدت و صدا، اشنوسه کردن، عطسه زدن، عطاس،
کنایه از آشکار شدن، برای مثال چون بخفد صبح سعادت اثر / غالیه سا گردد باد سحر (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۷)
فرهنگ فارسی عمید
بالشتکی که خمیر نان را روی آن پهن و نازک می کنند و به تنور می زنند، بالشتک
فرهنگ فارسی عمید
مادۀ لزج و بی رنگ که میان تخم مرغ در اطراف زرده جا دارد و با پخته شدن تخم مرغ سفت و سفید رنگ می شود، سپیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کفیده
تصویر کفیده
ازهم بازشده، شکافته، ترکیده، برای مثال کفیدش دل از غم چو آن کفته نار / کفیده شود سنگ تیمارخوار (رودکی - ۵۴۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پفیده
تصویر پفیده
پف کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رفیده
تصویر رفیده
بالش کوچکی که خمیر نان را بر بالای آن گستراند و بر تنور بندند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ژفیده
تصویر ژفیده
تر شده خیس شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریده
تصویر خریده
مروارید ناسفته، زن دوشیزه، مرد نارسیده، زن شرمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفیده
تصویر کفیده
شکافته شده ترکیده: (کفیدش دل از غم چو آن کفته ناز کفیده شود سنگ تیمار خوار)، (رودکی) یا نار کفیده. انار شکافته و واشده: شکل پروین است یا نار کفیده بر درخت ک رنگ گردو نست یا آب روان در آبدان ک (ازرقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خپیده
تصویر خپیده
خمیده، خم، منحنی، کج
فرهنگ لغت هوشیار
ماده پروتیدی لزج آب رنگ حول زرده تخم مرغ که براثر حرارت منعقد و سفید رنگ میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفتیده
تصویر خفتیده
خفته خوابیده خسپیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفیده
تصویر تفیده
تافته گرم شده داغ گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیده
تصویر خمیده
خم شده مایل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزیده
تصویر خزیده
بروی سینه و شکم روی زمین کشیده، آنکه در کنجی و رخنه ای پنهان شده
فرهنگ لغت هوشیار
مونث خفیف: اسباب خفیفه. مونث خفی پنهان پوشیده نهفته، جمع خفایا خفیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفیده
تصویر مفیده
مونث مفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفیدن
تصویر خفیدن
دم زدن، عطسه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفسیده
تصویر خفسیده
خفته خوابیده بخواب رفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیده
تصویر خلیده
فرو رفته، نفوذ کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنیده
تصویر خنیده
پسندیده، نامدار، معروف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریده
تصویر خریده
((خَ دَ))
مروارید ناسفته، دختر نارسیده، زن شرمگین، جمع خرائد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خفیدن
تصویر خفیدن
((خَ دَ))
عطسه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خنیده
تصویر خنیده
((خُ دِ یا دَ))
پسندیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خنیده
تصویر خنیده
معروف، شهرت یافته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خمیده
تصویر خمیده
((خَ دِ))
خم شده، مایل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلیده
تصویر خلیده
((خَ دِ))
فرورفته، زخم شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رفیده
تصویر رفیده
((رَ دَ یا دِ))
بالش کوچکی که خمیر نان را بر بالای آن گسترانند و بر تنور بندند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژفیده
تصویر ژفیده
((رَ دِ))
تر شده
فرهنگ فارسی معین
((س یا سَ دِ یا دَ))
ماده پروتئیدی لزج آب مانند حول زرده تخم که بر اثر حرارت منع قد و سفید رنگ می شود، اسپیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کفیده
تصویر کفیده
((کَ دِ))
باز شده، شکافته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خنیده
تصویر خنیده
((خَ دِ یا دَ))
سروده، خوانده شده، دانای در کار سرود، موسیقی دان، صدا و آوازی که در میان دو کوه و گنبد و مانند آن پیچد
فرهنگ فارسی معین