جدول جو
جدول جو

معنی خظی - جستجوی لغت در جدول جو

خظی(تَ)
رجوع به خظا در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خای
تصویر خای
پسوند متصل به واژه به معنای خاینده مثلاً آهن خای، جگرخای، جوش خای، ژاژخای، شکرخای، گوهرخای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خصی
تصویر خصی
اخته، ویژگی مرد یا حیوان نر که بیضه اش را کشیده باشند، خایه کشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوی
تصویر خوی
مایعی که از غده های زیر پوست بدن تراوش می کند، عرق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خزی
تصویر خزی
خوار شدن، پست شدن، رسوا شدن، خواری، رسوایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطی
تصویر خطی
نوشته شده با دست مثلاً کتاب خطی
تهیه شده در الخطّ بحرین مثلاً نیزۀ خطی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوی
تصویر خوی
خو، سرشت، نهاد، طبیعت، خلق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خفی
تصویر خفی
پوشیده، پنهان، در تصوف روح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خهی
تصویر خهی
خه، آفرین، احسنت، خوشا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لظی
تصویر لظی
جهنم، دوزخ، آتش دوزخ
فرهنگ فارسی عمید
(خَ یَ)
آگنده گوشت. (از منتهی الارب). مؤنث خظی.
- امراه خظیه بظیه،زن آگنده گوشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خنی
تصویر خنی
زشت، فحش
فرهنگ لغت هوشیار
دوزخ، آتش زبانه زننده، اشکوب پنجم دوزخ طبقه پنجم از طبقات دوزخ، جهنم دوزخ: از آن دروغ که گفتم کز آل سامانم از آل سامان کس نیست در لظی یارم. (سوزنی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خهی
تصویر خهی
کلمه تحسین زه اخهی، خوشا، مرحبا خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوی
تصویر خوی
خصلت، طبیعت، عادت، خلق، روش، طرز، رسم، سرشت، اصل، فطرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمی
تصویر خمی
کجی انحنا اعوجاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزی
تصویر خزی
پست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلی
تصویر خلی
آسوده دل، کندو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خای
تصویر خای
در زیر دندان نرم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطی
تصویر خطی
دستنویس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبی
تصویر خبی
پنهان کرده، پنهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خری
تصویر خری
حماقت، سفاهت، بلادت و نادانی، جهالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصی
تصویر خصی
اخته تخم کشیده مردی که بیضه اش را کشیده باشند اخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشی
تصویر خشی
ترسیدن، هراسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسی
تصویر خسی
پشمباف بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفی
تصویر خفی
نهان، پوشیده، پنهان کردن، گوشه گیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفی
تصویر خفی
((خَ))
نهان، پنهان، گوشه گیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خطی
تصویر خطی
((خَ طِّ))
دست نوشته، منسوب به خطّ، سرزمینی در ساحل بحرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خصی
تصویر خصی
((خَ یّ))
اخته، مردی که بیضه اش را کشیده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خزی
تصویر خزی
((خِ))
خوار شدن، پست شدن، خواری، رسوایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خهی
تصویر خهی
کلمه تحسین، زه! خهی! خوشا! مرحبا!، خه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوی
تصویر خوی
((خُ))
عرق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوی
تصویر خوی
عادت، خصلت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خطی
تصویر خطی
دستنویس، دست نویس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خوی
تصویر خوی
عرق
فرهنگ واژه فارسی سره