جدول جو
جدول جو

معنی خزی

خزی
خوار شدن، پست شدن، رسوا شدن، خواری، رسوایی
تصویری از خزی
تصویر خزی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خزی

خزی

خزی
خواری. (از منتهی الارب) ، رسوائی. (منتهی الارب) : ملک قدیم و دودمان کریم آل سامان بر باد داد و بدنامی اندوخت که تا ابد عار آن کار و خزی آن حرکت بر روی روزگار باقی خواهد بود. (از ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا

خزی

خزی
رسوا. (از غیاث اللغات) :
سخن حجت بر وجه ملامت مشنو
تا نمانی به قیامت خزی و خوار و ملیم.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

خزی

خزی
در بلا و شهرت افتاده و ذلیل و خوار گردیدن. (از منتهی الارب). خوار شدن. (از تاج العروس) (از لسان العرب). خَزی ̍ رجوع به خَزی ̍ شود، رسوا شدن. خَزی ̍. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس). (از اقرب الموارد) ، شرم داشتن. (منتهی الارب). (از اقرب الموارد)
غلبه کردن بر کسی در خواری. یقال: خازانی فلان مخازاه فخزیته. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
خوار گردیدن، خِزی. (منتهی الارب) ، رسوا شدن. (ازمنتهی الارب) (از تاج العروس). (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا