- خطوط
- ددگاو از جانوران، جمع خط، سمیره ها، کشک ها، دبیره ها جمع خط. خط ها، نبشته ها، رشته ها راهها
معنی خطوط - جستجوی لغت در جدول جو
- خطوط
- خط ها، دست خط ها، سندها، سطرها، حکم ها، جمع واژۀ خط
- خطوط ((خُ))
- جمع خط، خط ها، بنفشه ها، رشته ها، راه ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوشنویس
میان دو گاو، گام رهرو زبانزد سوفیگری، دو سخن نزدیک گام قدم، گامی که سالک در طریق میگذارد و باید مراقب باشد پیروی شیطان نکند، جمع خطوات
دلگذر آن چه به دل گذرد، یاد کرد بیاد آمدن بدل گذشتن بخاطر آمدن
جمع خطب، کارهای بزرگ جاورها پایگاه ها کارهای خرد جمع خطب کارهای بزرگ کارهای سخت
خوش نویس و کسی که خوش می نویسد، استاد خط
خوشبوییدن، بد بوییدن از واژه های دو پهلو
جمع خیط، رشته ها جمع خیط. رشته ها، گروه ملخها، گله شترمرغان
جمع شط، شهرودان و دور شدن، سخت گرفتن، ستم کردن رود بزرگ که وارد دریا شود، جمع شطوط
شط ها، رودخانه های بزرگ، جمع واژۀ شط
فاصلۀ میان دو پا در راه رفتن، گام، قدم، در تصوف گام هایی که سالک در طریقت برمی دارد
خطب ها، کارهای بزرگ، امرهای عظیم، جمع واژۀ خطب
گذشتن اندیشه ای به ذهن یا به یاد آمدن امری پس از فراموشی
جمع قط، گربگان گربه ها
Calligraphist
каллиграф
Kalligraph
каліграф
kaligraf
calígrafo
calligrafo
calígrafo
calligraphe
calligraaf
ศิลปินอักษร
kaligrafer
خطّاطٌ
हस्तलेखकार
סופר אומן