- خطام
ریسمان جلو کشتی
معنی خطام - جستجوی لغت در جدول جو
- خطام (خِ)
زه آویخته بکمان. ج، خطم، زه کمان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). ج، خطم، مهار. (منتهی الارب) (از تاج العروس). ج، خطم: ملاح گفت: کشتی را خللی هست یکی از شما که دلاورترست... باید که بدین ستون رود و خطام کشتی بگیرد. (گلستان سعدی) ، داغی است شتران را در بینی و یا در عرض روی تا رخسار. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). اغلب شتران بیک خطام یا دو خطام داغ میشود. منه: جمل مخطوم خطام او خطامین (بصورت اضافه)
- خطام (خَطْ طا)
مشکی که پربوی کند خیشوم را. (از منتهی الارب) (از تاج العروس). منه: مسک خطام
- خطام (تَ)
مصدر ثلاثی ’خطم’ و ثلاثی مزیدفیه ’مخاطمه’ است. رجوع به ’خطم’ و ’مخاطمه’ در این لغت نامه شود
- خطام
زره کمان، افسار شتر افسار
- خطام ((خِ))
افسار، مهار، زه کمان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تپانچه، سلاح گرم کوچک دستی، سیلی، لطمه، تس، چپله، توانچه، طپانچه، لطم، چپّات
خرامیدن، پسوند متصل به واژه به معنای خرامنده مثلاً خوش خرام، مهمانی، ضیافت، نوید، مژده، برای مثال یکی نامه فرمود نزدیک سام / سراسر درود و نوید و خرام (فردوسی - ۱/۲۰۵ حاشیه)
ریزه و شکستۀ چیزی، پاره و شکسته از یک چیز خشک، خرده و ریزۀ گیاه که زیر پا می ریزد، کنایه از مال دنیا
شیر بس شیر بست از شیر گرفتن کودک، توت بس توت بست باز داشتن کرم ابریشم از خوردن برگ توت، شکستگی، گسستن دور شدن باز گرفتن طفل از شیر، زمان بازگرفتن کودک از شیر
رفتار آهسته از روی ناز سرکشی زیبایی و وقار، بمهمانی بردن شخصی پس از نوید، کسی که مامور همراهی مهمان بخانه میربانست، درترکیب بمعنی (خرامنده) آید: خوش خرام زیبا خرام
