- خطاف
- دزد، شیطان
معنی خطاف - جستجوی لغت در جدول جو
- خطاف ((خَ طّ))
- پرستو، چنگال درندگان، چنگک، جمع خطاطیف
- خطاف
- پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد
بلوایه، چلچله، پرستوک، بالوایه، بلسک، باسیج، پرستک، فرشتو، ابابیل، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناسازگار، نایکسان، وارونه
خوشنویس
درخشندگی که چشم را خیره کند، رباینده
جمع خف، موزه ها (تک خف) سبکینه ها هوشیار خرده سنج کفشگر کفش فروش کفش دوز موزه دوز
زره کمان، افسار شتر افسار
سخت گیر تنگ گیر مردی که بر زن و فرزند سخت گیرد یولاف، سبوس
خوش نویس و کسی که خوش می نویسد، استاد خط
نیزه جنبان، روغن زه (زیتون)، فلاخن، شیر بیشه
در خطبه تصرف داشتن
گناهی غیر عمدی، سهو اشتباه نادرست
تیز دادن، خوردن
کوزه گر
بر چینگاه هنگام میوه چینی
دروغگو، دمپایی دوز پینه دوز
پارسی تازی گشته خوشاب
ناسازگاری، آستین، ناساز، بیهوده (باطل)، پا پاد آخشیج (ضد)، نیسان نیسانی، بید از درختان نا سازی نا سازگاری سرپیچی مقابل موافقت، ناهمتا مخالف عکس ضد مقابل موافق یا بر خلاف... بر عکس ضد، ناحق دورغ، یکی از شعب فن جدل که کیفیت ایراد حجتهای شرعی و دفع شبهات با ایراد براهین قطعی شناخته شود. عملی نا شایسته که مجازاتش حبس تکدیری از ده تا (ک) روز یا غرامت تا دویست ریال است. مخالفت کردن، موافقت نکردن، ناسازگاری
بانگ
ردا، ازار، چادر، شمشیر
جای طواف کردن، محل گردش و دور زدن
مقابل وفاق، ناسازگاری، مخالفت، عمل ناشایست، در علم حقوق جرم پایین تر از جنحه، سخن ناحق و دروغ، بزه کار، خلافکار، در علم زیست شناسی نوعی درخت بید
برخلاف: (حرف اضافه) برعکس، ضد
برخلاف: (حرف اضافه) برعکس، ضد
شمشیر، چادر، دستار، بالا پوش دو تهی (رداء)
زمان میوه چینی هنگام درو، گام تنگ، جمع فطف، میوه ها چیده خوشه ها چیده اوان چیدن میوه، چیدن
جای طواف کردن، جای گرداگرد گشتن
جمع نطفه، تم ها زهک ها