جدول جو
جدول جو

معنی خضروند - جستجوی لغت در جدول جو

خضروند
(خِضْرْ وَ)
دهی است از دهستان خزل بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام. واقع در 17هزارگزی باختر چرداول و 4هزارگزی باختر راه اتومبیل رو زنگوان. این دهکده کوهستانی و سردسیر و دارای 280 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و لبنیات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. در دو محل بفاصله یک کیلومتر به علیا و سفلی مشهور است. سکنۀ سفلی 150 نفر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
خضروند
(خِضْرْ وَ)
نام یکی از طوایف پشتکوه از ایلات کرد ایران می باشد. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 70)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاروند
تصویر کاروند
(پسرانه)
از نامهای ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خداوند
تصویر خداوند
خدا، ارباب، خواجه، سرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خورسند
تصویر خورسند
خرسند، شادمان، خوشحال، قانع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارمند
تصویر خارمند
خاردار، حقیر، خوار، پست مانند خار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاربند
تصویر خاربند
پرچین، دیواری که از بوته های خار و شاخه های درخت در گرداگرد باغ یا کشتزار درست کنند، شاخ و برگ درخت و بوته های خار که بر سر دیوار باغ به ردیف بگذارند تا مانع عبور شود
خاربست، خارچین، فلغند، کپر، چپر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارمند
تصویر خارمند
بشکل خار، حقیر، پست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خداوند
تصویر خداوند
نامی از نامهای الهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطرمند
تصویر خطرمند
گرانبها، قیمتی
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است زیبا و چتری از رده دو لپه ییهای بی گلبرگ که سر دسته تیره نارون ها میباشد. برخی ماخذ تیره نارون هارا جزو تیره گزنه ها ذکر میکنند. برگهایش دندانه دار و چوبش بسیار محکم است در حدود 15 گونه از این گیاه شناخته شده که در نواحی معتدل نیمکره شمالی زمین میرویند سایه خوش دردار سده پشه دار پشه غال ناژین بوقیصا شجره البق پشه خانه فیلون کنجک گژم پشه دار ناروان ناروند. یا نارون جلگه. اوجا. یا نارون سفید. ملج. یا نارون قرمز. اوجا. یا نارون کوهی. ملج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خداوند
تصویر خداوند
((خُ وَ))
صاحب، مالک، پادشاه، آفریدگار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
((شَ وَ))
کسی که در شهر زندگی می کند، اهل یک شهر یا یک کشور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
مواطنٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
Citizen
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
citoyen
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
гражданин
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
시민
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
شہری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
নাগরিক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
พลเมือง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
raia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
vatandaş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
市民
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
אזרח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
नागरिक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
warga negara
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
Bürger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
burger
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
ciudadano
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
cittadino
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
cidadão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
公民
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
громадянин
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
obywatel
دیکشنری فارسی به لهستانی