جدول جو
جدول جو

معنی خسرگانی - جستجوی لغت در جدول جو

خسرگانی(خُ سُ رَ / رِ)
ختون. (از منتهی الارب). مصاهرت. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خسروانی
تصویر خسروانی
خسروی، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های راست پنج گاه و ماهور
فرهنگ فارسی عمید
زبانی از خانوادۀ زبان های حامی - سامی که در میان آشوری ها و کلدانی های عراق، سوریه، ترکیه و ایران رایج بوده است، قومی از نژاد سامی که در این سرزمین ساکن بودند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرگانی
تصویر گرگانی
از مردم گرگان مثلاً فخرالدین اسعد گرگانی، لامعی گرگانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شستگانی
تصویر شستگانی
اساس، بنیان، برای مثال ز قلب درگه او ساز شستگانی عمر / که قلب کعبه کند شستگانی محراب (ابوالفرج رونی - ۲۵)، بنیاد و پی عمارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگرانی
تصویر سرگرانی
سرسنگینی، ناخوشنودی، تکبر و خودپسندی، برای مثال گمان کی برد مردم هوشمند / که در سرگرانی ست قدر بلند (سعدی۱ - ۱۱۶)، چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری / سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد (حافظ - ۳۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهرگانی
تصویر مهرگانی
مهرگان، در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو نو کردی نوای مهرگانی / ببردی هوش خلق از مهربانی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خسروانه
تصویر خسروانه
شاهانه، منسوب و مربوط به شاه، درخور شاهان مانند شاه
فرهنگ فارسی عمید
(خُ رَ / رُ نی یَ)
نام یک نوع پولی بوده است که از زر می ساخته اند. (نقود ص 67)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
یا کسور شستگانی، آنک منجمان بکار دارند چون دقیقه و ثالثه. (التفهیم)
لغت نامه دهخدا
(شِ / شَ تَ)
اساس و بنیادو پی عمارت. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (آنندراج). در برهان به معنی اساس و بنیاد عمارت آمده نمی دانم در بیت زیر از ابوالفرج رونی کلمه معنی اساس می دهد یا نه، و شاهد دیگری برای شستگانی نیافتم. (یادداشت مؤلف) :
ز گرد درگه او ساز شستگانی عمر
که قلب کعبه بود شستگانی محراب.
ابوالفرج رونی
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ)
خشم کردن. بی اعتنایی، تکبر. ناز کردن:
در پای توام به سرفشانی
همسر مکنم به سرگرانی.
نظامی.
چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری
سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد.
حافظ.
در پهلوی او بنشست و با او ملاطفت کرده گفت ای خواجه این چه سرگرانی است. (هزار و یکشب)
لغت نامه دهخدا
(دِ گَ)
وضع آمیزشی موجود زنده ای که سلولهای نر و مادۀآن با یکدیگر اختلاف دارند. (دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
منسوب به خوریان که از اعمال بسطام است و از آنجاست خواجه رستم خوریانی، رجوع به تذکرۀ دولتشاه سمرقندی و آنندراج شود
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُو)
دهی است از دهستان ایتیوند بخش دلفان واقع در 15 هزارگزی شمال خاوری نورآباد کنار باختر راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه، تپه ماهور و سردسیر. آب آن از چشمه و محصول غلات ولبنیات و پشم است. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُ نَ / نِ)
منسوب به خسرو و کنایت از شاهانه. (ناظم الاطباء). شاهانه. (آنندراج) :
دو شه را درزفاف خسروانه
فراوان شرطها شد در میانه.
نظامی.
خانه دیو دیوخانه بود
گر خود ایوان خسروانه بود.
نظامی.
گرامی نزلهای خسروانه
فرستاد از ادب سوی خزانه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
احمد بن محمد خاربانی، از اهل خاربان است، احمد بن محمدالخاربانی از محمد بن عبدالملک المروزی نقل کرده است ولی ابن منده میگوید وی از علی بن خلف نقل کرده، (معجم البلدان ج 3 ص 386)
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُ)
طیب بن محمد مکنی به ابوطاهر از شاعران خراسان به زمان آل سامان بوده و به سال 342 هجری قمری وفات یافته است حکیم ابوالقاسم فردوسی به زمان مشیب از حال خود خبر دهد و شعری از او تضمین کند و گفته:
بیاد جوانی کنون مویه دارم
برین بیت بوطاهر خسروانی
جوانی من از کودکی یاد دارم
دریغ از جوانی دریغ از جوانی.
(از انجمن آرای ناصری).
سوزنی نیز در اشعار زیر چنین از او نام می برد:
بیچاره سوزنی که بسودای غازییی
شد همچو خسروانی خسران زده تنش
چون خسروانی از غم غازی نحیف شد
زانگونه سوزنی که ندانی ز سوزنش
ای کاش خسروانی بودی در این زمان
تا بودی آستان خداوند مسکنش.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
منسوب به خسروان. شاهانه خسروی، نوعی سرود بنثر مسجع که گویند باربد در مجلس خسرو پرویز میخواند لحن سی و یکم باربدی، گوشه ای در ماهور راست پنجگاه شور، نوعی شراب اصفهانی، نوعی دینار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهرگانی
تصویر مهرگانی
نوایی است از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگرانی
تصویر سرگرانی
غضبناکی، خود پرستی غرور، ناخشنودی عدم رضایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسروانه
تصویر خسروانه
شاهانه ملوکانه عاطفت خسروانه، همچون خسروان: (خسروانه سخن گوید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرگانی
تصویر گرگانی
منسوب به گرگان. از مردم گرگان اهل گرگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزرانی
تصویر خزرانی
خزری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهرگانی
تصویر مهرگانی
خزانی، پاییزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خسرانی
تصویر خسرانی
((خُ سُ))
منسوب به پدرزن یا پدرشوهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خسروانی
تصویر خسروانی
((خُ رَ))
شاهانه، نوعی سرود به نثر مسجع که گویند باربد در مجلس خسروپرویز می خواند، دینار شاهانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهرگانی
تصویر مهرگانی
نام لحن بیست و پنجم باربد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهرگانی
تصویر شهرگانی
تمدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خسروان
تصویر خسروان
اکاسره
فرهنگ واژه فارسی سره
صفت پادشاهانه، خسروی، شاهانه، ملوکانه، خدیوانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سرسنگینی، تکبر، نخوت، خودپسندی، غرور، ناخشنودی، نارضایی، نارضایتی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خسروی، سلطنتی، پادشاهی، شاهی، شاهنشاهی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
Cancerous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرطانی
تصویر سرطانی
раковый
دیکشنری فارسی به روسی