- خسروشاد (پسرانه)
- پادشاه شاد و خرم
معنی خسروشاد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اکاسره
فریاد کنان نالان
خروشنده، در حال جوش و خروش و خروشیدن، کنایه از جوشان
فریادکنان، نالان
(دخترانه و پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خورشید، آفتاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر خراد از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی
آفتاب، خورشید
شعر سرود
خورشید، کره ای سوزان و گازی که زمین و سیارات دیگر منظومۀ شمسی دور آن می گردند و از آن کسب نور و حرارت می کنند، آفتاب
شعر، سخن منظوم، برای مثال دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل / که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۷۹)