جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خسروزاد

خسروزاده

خسروزاده
پسر خسرو. پسر پادشاه. شاهزاده:
سرت زیر کلاه خسروی باد
بخسروزادگان پشتت قوی باد.
نظامی
لغت نامه دهخدا

خسروزاده

خسروزاده
مولی مصطفی بن محمد متوفی بسال 987 هجری قمری یکی از مترجمان عثمانی است وی کتاب ’البرق الیمانی فی الفتح العثمانی’ رااز عربی به ترکی ترجمه کرد. (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا

خسرآباد

خسرآباد
نام قریه ای است از قرای مرو و در دو فرسخی آن. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

خسرونژاد

خسرونژاد
شاهزاده. از پشت شاه ها. منسوب به شاه. از نژاد شاهان. صاحب نسب شاهانه:
بدان لشکر فرخ آواز داد
گو پیلتن شاه خسرونژاد.
دقیقی.
بگوید ببهرام خسرونژاد
سخن هر چه دارد ز گیتی بیاد.
فردوسی.
بیاید یکی شاه خسرونژاد
که دارد گذشته سخنها بیاد.
فردوسی.
برفتند یکسر بر کیقباد
بگفتند کای شاه خسرونژاد.
فردوسی.
شیردلی و پسر شیردل
خسروی و خسرو خسرونژاد.
فرخی
لغت نامه دهخدا

خسروگرد

خسروگرد
دهی است از دهستان قصبه بخش حومه شهرستان سبزوار، واقع در ده هزارگزی باختر سبزوار و دوهزارگزی شمال شوسۀ سبزوار به شاهرود. جلگه، معتدل، آب از قنات و محصول آن غلات و پنبه و زیره و شغل اهالی زراعت و راه اتومبیل رو است. از آثار باستانی بدانجا برجی است که از زمان قدیم ساخته شده و بنام میل خسروگرد معروف است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). و رجوع به حبیب السیر چ 1 تهران ص 399 و ’انجمن آرای ناصری’ و ’آنندراج’ شود: شهرکی است از خراسان بنزدیک سبزوار. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا

خسروشاه

خسروشاه
نام یکی از دهستانهای بخش اسکو است. شهرستان تبریز در باختر و شمال این بخش واقع است. خسروشاه از شمال بدهستان سردرود و از خاور و جنوب به دهستان حومه اسکو و از باختر به بخش شبستر محدود میباشد. موقعیت آن جلگه و معتدل کمی مایل به سردی است، آب آن از چشمه و رودخانه های محل تأمین می گردد. خط شوسه و راه آهن مراغه و تبریز از این ده عبور می نماید. این دهستان از بیست آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است. محصولات عمده خسروشاه غلات و انگور و سردرختی و قراء عمده آن خسروشاه و باویل می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا