- خسروانی
- منسوب به خسروان. شاهانه خسروی، نوعی سرود بنثر مسجع که گویند باربد در مجلس خسرو پرویز میخواند لحن سی و یکم باربدی، گوشه ای در ماهور راست پنجگاه شور، نوعی شراب اصفهانی، نوعی دینار
معنی خسروانی - جستجوی لغت در جدول جو
- خسروانی
- خسروی، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های راست پنج گاه و ماهور
- خسروانی ((خُ رَ))
- شاهانه، نوعی سرود به نثر مسجع که گویند باربد در مجلس خسروپرویز می خواند، دینار شاهانه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شاهانه ملوکانه عاطفت خسروانه، همچون خسروان: (خسروانه سخن گوید)
شاهانه، منسوب و مربوط به شاه، درخور شاهان مانند شاه
اکاسره
نوای خسروانی لحن شاهانه
جامه پشمی خشن، جامه درویشان خرقه
خواندن آواز پیش از آواز دیگران، سرود گویی تغنی، خواندن سرنوشت کسان، پیش خوانی تا دگران ذکر گویند، استهزاء تمسخر، فاتحه خوانی بر سر قبور مردگان، ابتدای خوانندگی پیش در آمد
شغل شتربان نگهبانی شتر ساربانی
پوششی که با چوب و حلب بر روی سقف بعضی خانه ها درست می کنند
خرقه، جامۀ درویشان، نوعی جامۀ پشمی خشن، برای مثال نگر ز سنگ چه مایه به است گوهر سرخ / ز خستوانه چه مایه به است شوشتری (معروفی بلخی - شاعران بی دیوان - ۱۴۴)
پوششی که با چوب و حلبی بر روی سقف بعضی از خانه ها درست می کنند
از مردم شیروان
از مردم شیروان
کساد، بی رواجی
((~ خا))
فرهنگ فارسی معین
خواندن آواز پیش از آواز دیگران، سرودگویی، تغنی، خواندن سرنوشت کسان، پیش خوانی تا دیگران ذکر گویند، استهزاء، تمسخر، فاتحه خوانی بر سر قبور مردگان، ابتدای خوانندگی، پیش درآمد
پوششی که با چوب، حلب و آهن روی سقف بعضی از خانه ها سازند، نوعی خیمه چهارگوش
از مردم اسروشنه
منسوب به زروان پیرو آیین زروان
خزری
اقرار کنندگان، اعتراف کنندگان
فنی است از کشتی و آن عبارتست از گشتن گرد حریف و پایش را ناگهان برداشتن و از جا ربودن
منسوب به شروان از مردم شروان: خاقانی شروانی
از مردم شروان مثلاً خاقانی شروانی
در کشتی، فنی از کشتی که کشتی گیر گرد حریف بچرخد و ناگهان پای وی را بگیرد و او را از جا بکند
زبانی از خانوادۀ زبان های حامی - سامی که در میان آشوری ها و کلدانی های عراق، سوریه، ترکیه و ایران رایج بوده است، قومی از نژاد سامی که در این سرزمین ساکن بودند
Cancerous
раковый
krebserregend
раковий
rakowy
cancerígeno
cancerogeno