مهره ای بود کودکان را از بهر چشم بد بندند خزریان فروشند دو سه رنگ بود. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) : ترسم چشمت رسد که سخت حقیری چونکه نه بندند خزمکت بگلو بر. منجیک
مهره ای بود کودکان را از بهر چشم بد بندند خزریان فروشند دو سه رنگ بود. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) : ترسم چشمت رسد که سخت حقیری چونکه نه بندند خزمکت بگلو بر. منجیک
مهرۀ سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم به گردن اطفال ببندند، چشم زد، برای مثال ترسم چشمت رسد که سخت خطیری / چون که نبندند خرمکت به گلو بر (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۶)
مهرۀ سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم به گردن اطفال ببندند، چشم زد، برای مِثال ترسم چشمت رسد که سخت خطیری / چون که نبندند خرمکت به گلو بر (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۶)
دهی است از دهستان شهرکی بخش شیب آب شهرستان زابل، دارای 1920 تن سکنه. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات و لبنیات و پنبه و صیفی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و گلیم و کرباس بافی. راه مالرو و ده باب دکاکین مختلف و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان شهرکی بخش شیب آب شهرستان زابل، دارای 1920 تن سکنه. آب آن از رود خانه هیرمند و محصول آن غلات و لبنیات و پنبه و صیفی است. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه و گلیم و کرباس بافی. راه مالرو و ده باب دکاکین مختلف و دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
سوراخ کردن بینی شتر. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) ، خلیدن شتر، ملخ را بسیخ در کشیدن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) ، (اصطلاح عروض) زیادتی حرفی است یا دو کی در اول مصراع. متقدمان شعراء عرب استعمال کرده اند تمام معنی را و از وزن و تقطیع ساقط داشته و بیشتر آن حروف عطف بوده است چون هل و بل و ثم و واو و فاء و بعضی از شعراء عجم در این باب تقیل بدیشان کرده اند و در یک دو بیت خزم آورده چنانک شاعر گفته است: هرک با مرد مست جنگ کند ملامت آن را رسد کی هشیار است. و میم ملامت خزم است و وزن و تقطیع این مصراع چنان باشد کی ملامت آن را رسد کی هشیار است و این زشت خزمی است چی در شعر عرب اغلب خزوم حروف زواید باشد چنانک گفتیم و این شخص میم ملامت را کی اصل کلمه است خزم ساخته است و بهیچ حال محدثان شعرای عرب و عجم را نشایدکی خزم بکار دارند از بهر انک ذوق شعر خلل می کند و طبع از آن نفرت می گیرد و این اسم از خزامۀ شتر گرفته اند و آن زیادت حلقه باشد پشمین کی در بینی شتر کنند تا مهار در وی بندند. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم)
سوراخ کردن بینی شتر. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) ، خلیدن شتر، ملخ را بسیخ در کشیدن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) ، (اصطلاح عروض) زیادتی حرفی است یا دو کی در اول مصراع. متقدمان شعراء عرب استعمال کرده اند تمام معنی را و از وزن و تقطیع ساقط داشته و بیشتر آن حروف عطف بوده است چون هل و بل و ثم و واو و فاء و بعضی از شعراء عجم در این باب تقیل بدیشان کرده اند و در یک دو بیت خزم آورده چنانک شاعر گفته است: هرک با مرد مست جنگ کند ملامت آن را رسد کی هشیار است. و میم ملامت خزم است و وزن و تقطیع این مصراع چنان باشد کی ملامت آن را رسد کی هشیار است و این زشت خزمی است چی در شعر عرب اغلب خزوم حروف زواید باشد چنانک گفتیم و این شخص میم ملامت را کی اصل کلمه است خزم ساخته است و بهیچ حال محدثان شعرای عرب و عجم را نشایدکی خزم بکار دارند از بهر انک ذوق شعر خلل می کند و طبع از آن نفرت می گیرد و این اسم از خزامۀ شتر گرفته اند و آن زیادت حلقه باشد پشمین کی در بینی شتر کنند تا مهار در وی بندند. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم)
خرمهره، یعنی مهره ای از شیشۀ سیاه و سفید وکبود که جهه دفع چشم زخم بر گردن کودکان بندند و خرتک نیز گویند. (از برهان) (ناظم الاطباء) : ترسم چشمت رسد که سخت خطیری چونکه نبستند خرمکت بگلو بر. منجیک
خرمهره، یعنی مهره ای از شیشۀ سیاه و سفید وکبود که جهه دفع چشم زخم بر گردن کودکان بندند و خرتک نیز گویند. (از برهان) (ناظم الاطباء) : ترسم چشمت رسد که سخت خطیری چونکه نبستند خرمکت بگلو بر. منجیک
دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، واقع در سه هزارگزی جنوب نیشابور. این دهکده در جلگه واقع است با آب و هوای معتدل. آب از قنات و محصول غلات و شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) نام قصری به نیشابور بروزگار غزنویان. (یادداشت بخط مؤلف)
دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، واقع در سه هزارگزی جنوب نیشابور. این دهکده در جلگه واقع است با آب و هوای معتدل. آب از قنات و محصول غلات و شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) نام قصری به نیشابور بروزگار غزنویان. (یادداشت بخط مؤلف)