جدول جو
جدول جو

معنی خزرجی - جستجوی لغت در جدول جو

خزرجی
(خَ رَ)
برأبن معرور بن صخر از بنی سلمه خزرجی بود او اول کسی بود که در عقبه با پیغمبر بیعت کرد و باز هم او اول کسی بود که وصیت کرد روی من به کعبه دفن کنید. پیش از هجرت به مدینه وفات یافت. (از تاریخ گزیده چ 2 ص 219)
قطبه بن عامر از بنی سلمه خزرجی بود ودر بدر بشهادت رسید. (از تاریخ گزیده چ 2 ص 241)
منذر بن عمرو بن خنیس خزرجی در بئر معونه شهید شد. (از تاریخ گزیده چ 2 ص 243)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خارجی
تصویر خارجی
مربوط به خارج از کشور، بیگانه، تهیه شده در خارج از کشور، مقابل داخلی
آنچه مربوط به بیرون و ظاهر چیزی باشد، بیرونی
کسی که بر خلیفۀ وقت خروج کند
کسی که معتقد به مذهب خوارج باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرجی
تصویر خرجی
هزینۀ روزانه، پولی که برای هزینۀ خاصی لازم است، مقابل خاصّه، معمولی، متعارف
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
آن که بنفس خود مهتر شود بی اصالت. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، منسوب به خارج. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء). بیرونی. (ناظم الاطباء). برونی مقابل داخلی، بیگانه. مقابل اندرونی و درونی، غیر هم وطن. اجنبی، مقابل ذهنی: وجود خارجی مقابل وجود ذهنی. وجود عینی، منسوب است به بنوالخارجیه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، وحشی، استعمال خارجی، دارو و ضماد و مرهم تدهین و امثال آن بکار رود مقابل استعمال داخلی، دینار خارجی. دینار بیرونی، قضیه ای که حکم در آن فقط روی افراد خارجی میرود. (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 448). درکتب منطق بواسطۀ مطابقت صفت با موصوف بانتهای آن تاء اضافه می کنند و قضیۀ خارجیه می گویند: منه قول صاحب المنظومه: تسمی القضیه خارجیه و هی التی حکم فیها علی افراد موضوعها الموجوده فی الخارج محققه مثل: کل من فی العسکر قتل. (شرح منظومۀ حاجی ملاهادی سبزواری چ ناصری ص 49)، آفاقی، هر کس که معتقد مذهب خوارج باشد او را خارجی گویند و کیش او را خارجیه نامند و آنها فرقۀ بزرگی از فرق اسلامی هستند و بر هفت شعبه تقسیم میشوند. محکمیه - یهیشیه - ازراقیه - نجدات - اصفریه - اباضیه - عجارده. (کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 448). و از این جمله اند کسانی که بر علی علیه السلام خروج کردند. (الانساب سمعانی)، آنکه بر خلیفه یا امام وقت خروج کند. کافر خروج کننده بر دولت مسلم. ج، (بسیاق فارسی). خارجیان: آذرج (بشام) شهری است خرم وبا نعمت و در وی خارجیانند. (حدود العالم ص 100).
امسال که جنبش کند آن خسرو چالاک
روی همه گیتی کند از خارجیان پاک.
منوچهری.
چه باید کرد در نشاندن آتش ف تنه این خارجی عاصی. (تاریخ بیهقی ص 411 چ ادیب پیشاوری). فرق میان پادشاهان مؤید... و میان خارجی متغلب آن است که پادشاهان چون دادگر باشند طاعت باید داشت... و متغلبان را خارجی باید گفت. (تاریخ بیهقی). متغلبان را که ستمکار بدکردار باشند خارجی باید گفت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 93). در سال سیصد بار دیگر امیر احمد بن اسماعیل سپاهی بگشادن سیستان فرستاد زیرا که مردم آن دیاربر او شوریده و خلاف آورده بودند و آن بدین گونه بودکه محمد بن هرمز معروف بصندلی کیش خارجیان داشت و دربخارا می بود ولی از مردم سیستان بود و پیری بزرگ بود. (احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ج 1 صص 32- 30). امیر سعید را سی و یک سال ملک بود و پادشاه عادل بود و او از پدر خویش عادل تر بود و شمایل او بسیار بوده ست. چون امیر شهید را کشتند ببخارا مشایخ و حشم گرد شدند و اتفاق بر این پسر او کردند نصر بن احمد... پس او را سعد خادم بر گردن خویش نشاند و بیرون شد تا بروی بیعت کردند و صاحب تدبیرش ابوعبداﷲ محمد بن احمدجیهانی بود. کارها بوجه نیکو پیش گرفت و آن رسمهای نیکو را گرفت چند تن از خارجیان بیرون آمدند و پیش هر یک لشکر فرستاد. همه منصور و مظفر باز گشتند. (سعید نفیسی در احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 293 بنقل از تاریخ بخارا)، هر فردی که از افراد یک کشور نبوده ولی در داخل آن کشور زیست کند، حقوق خارجی: غرض از بحث حقوق خارجی این است که بدانیم خارجیان در مملکت دیگر دارای چه حقوقی بوده و یا آنکه در آن مملکت از چه حقوقی محروم میباشند و بعبارت دیگر فرق بین حقوق اتباع خارجی و اتباع داخلی چیست ؟ ممالک مختلفه روشهای خاصی در اعطاء حقوق بخارجیان دارند و می توان آنها را به چهار قسم منقسم نمود:
1- ممالکی که رعایت حقوق خارجیان را نموده و آن ها را در مملکت خود ذی حقوق میشناسند ولی طریقۀ خاصی قبلاً اتخاذ نمی کنند که ملزم باجراء آن باشند چون اتازونی و بریطانی کبیر.
2- ممالکی که بطریق عمل متقابل سیاسی عمل می کنند یعنی خارجیان در این کشورها دارای حقوقی هستند که بوسیلۀ عقدنامه ها بین کشور آن خارجی و آن مملکتی که در آن خارجی زیست می کند معین شده است چون فرانسه و بلژیک.
3- ممالکی که بوسیلۀ قوانین داخلی خود حقوق خارجیان راتعیین می کنند و فرق آن با قسم دوم در این است که درقسم دوم حقوق خارجی بوسیلۀ یک عمل متقابل از طریق معاهده و عقدنامه ها تعیین میشود و در این قسم بوسیلۀ قانون که سهلتر از طریق دوم است.
4- مشابهت با اتباع داخلی، بعضی از کشورها در عمل حقوق خصوصی فرقی بین اتباع داخلی و خارجی نمیگذارند. (از حقوق بین المللی خصوصی چ ارسلان خلعت بری ج 1 ص 52 و 54 و 55 با تصرف)، خارجی من الخیل. اسبی که نسبش معروف نباشد. الغیر معروف نسبه. (حاشیه البیان و التبیین جزء اول ص 41). منه:
لا تشهدن بخارجی ّ مطرف
حتی تری من نجله افراساً.
جاحظ (البیان و التبیین جزء 1 ص 41)
لغت نامه دهخدا
(تَ رُ)
لنگ گردیدن گوسپند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
منسوب به خارج و خارجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرجی
تصویر خرجی
هزینه روزانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزرج
تصویر خزرج
باد سرد، باد جنوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزری
تصویر خزری
خزرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرجی
تصویر خرجی
((خَ))
هزینه، هزینه زندگی
خاصه خرجی: ول خرجی تبعیض آمیز، بذل و بخشش اسراف آمیز و معمولاً غیرعادلانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
((رِ))
بیرونی، بیگانه، در قدیم به مخالفان خلیفه می گفتند، جمع خوارج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
انیرانی، بیگانه، فرنگی، بیرونی
فرهنگ واژه فارسی سره
برونی، بیرونی، ظاهری
متضاد: داخلی، درونی، اجنبی، بیگانه، غریب، غریبه
متضاد: آشنا، خودی، هم وطن، برون مرزی، پیرو فرقه خوارج
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
أجنبيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
External, Exterior, Foreign, Outer, Outgoing, Exterior
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
extérieur, externe, étranger, extraverti
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
外部的 , 外部 , 外国的 , 外向的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
বাইরের , বিদেশী , বাইরের , বন্ধুবৎসল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
внешний , иностранный , общительный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
äußerlich, Außen-, extern, fremd, äußere, outgoing
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
зовнішній , іноземний , комунікабельний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
zewnętrzny, zagraniczny, towarzyski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
بیرونی , بیرونی , غیر ملکی , بیرونی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
dış, harici, yabancı, dışa dönük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
wa nje, nje, mgeni, outgoing
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
exterior, externo, estrangeiro, extrovertido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
외부의 , 외부 , 외국의 , 외향적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
外部の , 外部 , 外国の , 外向的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
חיצוני , חיצוני , זר , חברותי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
बाहरी , बाहरी , विदेशी , मिलनसार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
ภายนอก , ภายนอก , ต่างประเทศ , ภายนอก , เป็นมิตร
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
extern, buitenlands, extravert
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
exterior, externo, extranjero, extrovertido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
esterno, straniero, estroverso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خارجی
تصویر خارجی
eksternal, asing, luar, ramah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی