جدول جو
جدول جو

معنی خارجی

خارجی
برونی، بیرونی، ظاهری
متضاد: داخلی، درونی، اجنبی، بیگانه، غریب، غریبه
متضاد: آشنا، خودی، هم وطن، برون مرزی، پیرو فرقه خوارج
فرهنگ واژه مترادف متضاد