بازیچۀ کودکان تازی که کودکی چیزی در دست گرفته به کودکان دیگر می گوید ’خراج خراج’ یعنی بیرون کنید چیست در دست من. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب)
بازیچۀ کودکان تازی که کودکی چیزی در دست گرفته به کودکان دیگر می گوید ’خراج خراج’ یعنی بیرون کنید چیست در دست من. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب)
دهی است از دهستان رادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 9 هزارگزی شمال باختری رادکان. جلگه، معتدل. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان رادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع در 9 هزارگزی شمال باختری رادکان. جلگه، معتدل. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
شاگرد تعلیم داده شده و آزموده شده. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). شاگرد ماهر و فائق بر اقران در علم و هنر. (یادداشت بخط مؤلف). یقال: هو خریج فلان، شاگرد رسیده به مقام لازم. (یادداشت بخط مؤلف)
شاگرد تعلیم داده شده و آزموده شده. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد). شاگرد ماهر و فائق بر اقران در علم و هنر. (یادداشت بخط مؤلف). یقال: هو خریج فلان، شاگرد رسیده به مقام لازم. (یادداشت بخط مؤلف)
خارج شدن، بیرون آمدن، بیرون رفتن، در علوم ادبی از حروف قافیه که پس از حرف وصل قرار دارد، چنان که در «کشتیم» و «رشتیم»، «ی» حرف وصل و «م» خروج است، بیرون شدن از اطاعت، طغیان، عصیان خروج کردن: طغیان کردن، قیام کردن، یاغی شدن
خارج شدن، بیرون آمدن، بیرون رفتن، در علوم ادبی از حروف قافیه که پس از حرف وصل قرار دارد، چنان که در «کشتیم» و «رشتیم»، «ی» حرف وصل و «م» خروج است، بیرون شدن از اطاعت، طغیان، عصیان خروج کردن: طغیان کردن، قیام کردن، یاغی شدن
نام آبی است از آبهای عمرو بن کلاب بنابر یکی از اقوال ابی زیاد چه او در جای دیگر از کتاب خود می گوید خریجه از مستغلات بنی عجلان است. (از معجم البلدان یاقوت)
نام آبی است از آبهای عمرو بن کلاب بنابر یکی از اقوال ابی زیاد چه او در جای دیگر از کتاب خود می گوید خریجه از مستغلات بنی عجلان است. (از معجم البلدان یاقوت)