- خرگوشی
- منسوب به خرگوش خواب خرگوشی
معنی خرگوشی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آذان الارنب
زیر گوشی، بیخ گوشی
خرگوش کوچک، بار هنگ
سخن گفتن به صورت آهسته، درگوشی
سرگوشی کردن: آهسته و بیخ گوش با کسی سخن گفتن
سرگوشی کردن: آهسته و بیخ گوش با کسی سخن گفتن
گلی با برگ های بزرگ و پهن شبیه گوش خرگوش و پرزهایی مانند پرز ماهوت و گل هایی زرد رنگ و گلبرگ هایی سست، گل ماهوتی، ماهور، گل ماهور
گوشوری که بگردن رسد: شنف ورگوشی (السامی)
((خَ شَ))
فرهنگ فارسی معین
بارهنگ، گیاهی با ساقه های نازک وبرگ های بیضی شکل، بلندیش تا نیم سانتی متر می رسد، دانه های ریز و لعاب دار دارد که خاصیت نرم کننده و ملین دارد، بارتنگ، چرغول
جانوریست معروف و حیوان وحشی که گوشهای دراز دارد
پستانداری علف خوار و از راستۀ جوندگان، با گوش های دراز، لب های شکاف دار، دست هایی کوچک تر از پاها و دم کوتاه، در علم نجوم ارنب
((خَ))
فرهنگ فارسی معین
پستانداری علفخوار جزو راسته جوندگان با گوش های دراز و دو دست های کوتاه تر از پاها که بسیار تند می دود
پچ پچ کردن زیر گوشی
وراجی، اکثار
سخن ناگفتن، بی سخنی، عدم تکلم، بی کلام بودن
دانه فشنگ یک فشنگ
پستانداری است علفخوار جزو راسته جوندگان باندام گربه دارای گوشهای دراز و لبهای شکافدار. دستهای وی از پاها کوتاهتر است و بسیار تند میرود و آن دارای اقسامی است ارنب
دراز نفسی، پرچانگی
پر حرفی روده درازی پر چانگی وراجی
پارچه ای باریک که نظامیان بر دوش جامه دوزند و روی آن درجه نظامی را نصب کنند
خوشحالی، سرور، سرمستی
چوبی که با آن چهارپایان را می راندند
پرحرفی، زیاد حرف زدن، بسیار سخن گفتن
سکوت، سخن نگفتن، برای مثال دو چیز طیرۀ عقل است دم فروبستن / به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی (سعدی - ۵۳) ، از میان رفتن شعله، گرمی، روشنایی یا جریان برق چیزی
سیلی، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی، چک، کشیده، لت، تپانچه، کاز، سرچنگ، صفعه
منسوب به شهر طوطوشی از مردم طرطوشه
از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
پاگون، پارچه باریکی روی شانه لباس های نظامی برای نصب درجه
نوار پارچه ای باریکی که روی دوش لباس نظامیان دوخته می شود برای تعیین درجۀ آنان، پاگون
چهارگوشی، برای مثال چارگوشی و چارگوشۀ باغ / گر به دست آیدت فرومگذار (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۰)
گوشت دار، فربه، چاق
Chatter, Chattiness, Verbose, Verboseness, Wordiness, Wordy
Extinguishment