- خرموش
- نوعی موش بزرگ
معنی خرموش - جستجوی لغت در جدول جو
- خرموش ((خَ))
- نوعی موش بزرگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صامت، بی صدا، بی سخن، بی کلام، بی حرف، بی گفتگو
جانوریست معروف و حیوان وحشی که گوشهای دراز دارد
فشنگ فشنگ
ویژگی چیزی که شعله، گرمی، روشنایی یا جریان برق آن از میان رفته باشد،
ساکت، بی صدا، به طور آرام، ساکت باش
خاموش شدن: قطع شدن جریان برق در وسایل برقی، ساکت شدن، دم فروبستن، فرونشستن و از میان رفتن شعلۀ آتش یا چراغ
خاموش کردن (ساختن، گردانیدن): قطع کردن جریان برق در وسایل برقی، ساکت کردن، از سخن بازداشتن، از آواز یا گفتار بازداشتن،برای مثال کسی سیرت آدمی گوش کرد / که اول سگ نفس خاموش کرد (سعدی۱ - ۱۴۵) ، فرونشاندن آتش یا چراغ
ساکت، بی صدا، به طور آرام، ساکت باش
خاموش شدن: قطع شدن جریان برق در وسایل برقی، ساکت شدن، دم فروبستن، فرونشستن و از میان رفتن شعلۀ آتش یا چراغ
خاموش کردن (ساختن، گردانیدن): قطع کردن جریان برق در وسایل برقی، ساکت کردن، از سخن بازداشتن، از آواز یا گفتار بازداشتن،
پستانداری علف خوار و از راستۀ جوندگان، با گوش های دراز، لب های شکاف دار، دست هایی کوچک تر از پاها و دم کوتاه، در علم نجوم ارنب
فراموش، آنچه از خاطر شخص محو شده، از یاد رفته، دچار فراموشی
از یاد رفتن از خاطر محو شدن، از یاد رفته از خاطر محو شده: مبادت فراموش گفتار من
((خَ))
فرهنگ فارسی معین
پستانداری علفخوار جزو راسته جوندگان با گوش های دراز و دو دست های کوتاه تر از پاها که بسیار تند می دود
ساکت، آرام، خامش
Mute, Muted
немой , беззвучный
stumm
німий , беззвучний
niemy, cichy
哑的 , 静音的
stom, stil
เงียบ , ปิดเสียง
أبكمٌ , صامتٌ
אילם , שָׁקוֹת
無言の , 無音の
무음의 , 음소거의
bubu, kimya
মূক , নিঃশব্দ
خاموش