جدول جو
جدول جو

معنی خرموش - جستجوی لغت در جدول جو

خرموش
(خَ)
نوعی از موش است که اندکی از خرگوش کوچکتر باشد و گربه آنرا نتواند گرفت بلکه بسیار باشد که با گربه جنگ کند و غالب آید. آنرا بهندی کهوس گویند. (فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرای ناصری) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) :
یابویی هست مرا خرد و خبزدوک صفت
کش ز خرگوش نمونه ست وز خرموش نژاد.
مطهر (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
خرموش
نوعی موش بزرگ
تصویری از خرموش
تصویر خرموش
فرهنگ لغت هوشیار
خرموش
((خَ))
نوعی موش بزرگ
تصویری از خرموش
تصویر خرموش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاموش
تصویر خاموش
ویژگی چیزی که شعله، گرمی، روشنایی یا جریان برق آن از میان رفته باشد،
ساکت، بی صدا، به طور آرام، ساکت باش
خاموش شدن: قطع شدن جریان برق در وسایل برقی، ساکت شدن، دم فروبستن، فرونشستن و از میان رفتن شعلۀ آتش یا چراغ
خاموش کردن (ساختن، گردانیدن): قطع کردن جریان برق در وسایل برقی، ساکت کردن، از سخن بازداشتن، از آواز یا گفتار بازداشتن، برای مثال کسی سیرت آدمی گوش کرد / که اول سگ نفس خاموش کرد (سعدی۱ - ۱۴۵)، فرونشاندن آتش یا چراغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرگوش
تصویر خرگوش
پستانداری علف خوار و از راستۀ جوندگان، با گوش های دراز، لب های شکاف دار، دست هایی کوچک تر از پاها و دم کوتاه، در علم نجوم ارنب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرموش
تصویر فرموش
فراموش، آنچه از خاطر شخص محو شده، از یاد رفته، دچار فراموشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
صامت، بی صدا، بی سخن، بی کلام، بی حرف، بی گفتگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرگوش
تصویر خرگوش
جانوریست معروف و حیوان وحشی که گوشهای دراز دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرطوش
تصویر خرطوش
فشنگ فشنگ
فرهنگ لغت هوشیار
از یاد رفتن از خاطر محو شدن، از یاد رفته از خاطر محو شده: مبادت فراموش گفتار من
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرموش
تصویر فرموش
((فَ))
فراموش، از یاد رفته، از خاطر محو شده، فرامش، فرامشت، فراموش
فرهنگ فارسی معین
((خَ))
پستانداری علفخوار جزو راسته جوندگان با گوش های دراز و دو دست های کوتاه تر از پاها که بسیار تند می دود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
ساکت، آرام، خامش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
Mute, Muted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
muet
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
bisu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
خاموش
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
মূক , নিঃশব্দ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
bubu, kimya
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
sessiz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
무음의 , 음소거의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
無言の , 無音の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
אילם , שָׁקוֹת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
मूक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
niemy, cichy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
เงียบ , ปิดเสียง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
stom, stil
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
mudo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
muto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
mudo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
哑的 , 静音的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
німий , беззвучний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
stumm
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خاموش
تصویر خاموش
немой , беззвучный
دیکشنری فارسی به روسی
آرام، ساکت، خاموش
دیکشنری اردو به فارسی