جدول جو
جدول جو

معنی خرعوبه - جستجوی لغت در جدول جو

خرعوبه
(خُ بَ)
خرعوب. رجوع به خرعوب شود
لغت نامه دهخدا
خرعوبه
پرشیر، شاخ ترد ستاک، نکو اندام سپید و نرم
تصویری از خرعوبه
تصویر خرعوبه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خربوزه
تصویر خربوزه
خربزه، میوه ای بیضی شکل، درشت، شیرین، معطر و آبدار با پوست ضخیم، بوتۀ این میوه که کوتاه و ساقه هایش بر روی زمین خوابیده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرچوبه
تصویر زرچوبه
زردچوبه، غدۀ زیرزمینی و زرد رنگ گیاهی علفی با برگ های بیضی شکل به همین نام که به عنوان ادویه و دارو مصرف می شود، این غده ها در اطراف ساقۀ زیرزمینی تولید می شود، دارزرد، هرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرکوبه
تصویر سرکوبه
طعنه، سرزنش
گرز گران، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، چماق، سرپاش، عمود، مقمعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از العوبه
تصویر العوبه
بازی، بازیچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخروبه
تصویر مخروبه
خراب، ویران شده
فرهنگ فارسی عمید
(بُ مَ)
غلاف گل. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). غنچۀ ناشکفته. ج، براعیم. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). رجوع به برعم شود
لغت نامه دهخدا
(اُ فَ)
ارعوثه. سنگی که گاه کندن در تک چاه گذارند. سنگی که گاه پاک کردن گل و لای چاه بر آن نشینند
لغت نامه دهخدا
(خُ لَ)
پاره ای از کدو و از خیار. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَرْ رو بَ)
واحد خرّوب است. رجوع به خروب شود.
لغت نامه دهخدا
(خُ)
خرعوبه. ناقۀ دراز و کلان بسیارشیر، شاخۀ یکسالۀ درخت، شاخۀ تر و تازه و دراز و نازک و نورسته. فرعوبه، زن جوان نیکواندام و نرم فرعوبه، زن سپید و نرم تناور پرگوشت باریک استخوان. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(اُ ثَ)
سنگی که آب کش بر آن ایستد. (منتهی الأرب).
لغت نامه دهخدا
(مَ بَ)
تأنیث مرعوب، نعت مفعولی از رعب. رجوع به مرعوب و رعب شود
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ / بِ)
وزنی معادل سه درهم. (یادداشت بخط مؤلف) ، چهار جو. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُ بَ)
پاره ای از کدو و از خیار. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اُ بَ)
شترسواران زیاده از رکب
لغت نامه دهخدا
(خَ نَ)
قطعه ای از کدو. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَرْ رو بَ)
نام حصنی است در سواحل شام و مشرف بر عکا. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
مونث مرغوب: آهور پسندیده مونث مرغوب: در مساحت ضیعتهای ایشان و عده های مرغوبه داد، جمع مرغوبات
فرهنگ لغت هوشیار
مرطوبه در فارسی مونث مرطوب: تر نمناک ژفیده مونث مرطوب جمع مرطوبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخروبه
تصویر مخروبه
مخروبه در فارسی مونث مخروب ویرانه یبات مونث مخروب: بلده مخروبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرنوبه
تصویر سرنوبه
سرکرده، ریش سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکوبه
تصویر سرکوبه
گرز (گران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترعابه
تصویر ترعابه
بسیار ترسنده
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره کدوییان که میوه اش درشت و شیرین و آبداراست. بوته آن کوتاه و ساقه هایش روی زمین میخوابد، میوه گیاه مزبور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرطوشه
تصویر خرطوشه
دانه فشنگ یک فشنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از العوبه
تصویر العوبه
بازیچه، زن بازیگر، بازی
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی علفی و پایا از تیره زنجبیلها جزو راسته تک لپه ییها این گیاه دارای ساقه ای زیر زمینی متورم است که یک ساقه هوایی از آن خارج میشود در قاعده ساقه برگهای بدون دمبرگ با غلاف مشخص ولی در قسمت فوقانی این برگها برگهای کامل که ساقه گلدار از بین آنها ظاهر میشود مشاهده میگردد. گلهایش مجموعا بصورت سنبله و محصور در دو گوشوارک مایل به زرد است. هر گل این گیاه شامل سه کاسبرگ زرد رنگ و سه گلبرگ نامتساوی بهم پیوسته (شبیه بوق) میباشد. قسمت مورد استفاده این گیاه ریزدم آنست که پس از خارج کردن از زمین ریشه های آنرا جدا ساخته و با آب میشویند سپس در آب جوش قرار داده و در گرمای خورشید بمدت چند روز خشک میکنند رزد چوبه زرده چوب اصل الزعفران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرعوب
تصویر خرعوب
پرشیر، شاخ ترد ستاک، نکو اندام سپید و نرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرعوبه
تصویر مرعوبه
مونث مرعوب جمع مرعوبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرنوبه
تصویر خرنوبه
وزنی معادل سه درهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرعوفه
تصویر سرعوفه
آخوندک از خرفستران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرنوبه
تصویر سرنوبه
((~. نَ یا نُ بَ یا بِ))
رییس پاسبانان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرکوبه
تصویر سرکوبه
((سَ بَ یا بِ))
گرز
فرهنگ فارسی معین