جدول جو
جدول جو

معنی خرجوش - جستجوی لغت در جدول جو

خرجوش
(خَ)
نام کوچه ای است به نیشابور. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
خرجوش
(خَ)
معرب خرگوش است و آن رستنی است. در ترجمه صیدنه آمده است: بپارسی خرگوش گویند و در بلاد فرغانه گوش یندودس گویند. او را در بلاد عرب السنهالغنم گویند و بعضی اورا هفت سو گویند و منبت او در بستانها و مرغزارها و زمینهای نمناک باشد و در شورستانها نیز بود و آن دو نوع بود، یک نوع برگ او خرد بود و تنک و نبات او را پیوندها بسیار بود و بر روی زمین گسترده بود و نوع دیگر را برگ پهن بوده و نبات او بزرگتر باشد و رنگ شاخ او سرخ بوده بر او پیوندها بود و از میانۀ قصب اوتا سر او تخم پر باشد و لون تخم او سرخ بوده و بیخ او نرم باشد و آگنده و جرم او متخلخل نباشد و سطبری او به اندازۀ انگشت باشد. بعربی لسان الحمل گویند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مقداری غذا که از چربی و قسمت مرغوب خوراکی که در دیگ در حال جوشیدن است بردارند، برای مثال ز هر خوردی که طعم نوش دارد / حلاوت بیشتر سرجوش دارد (نظامی۲ - ۱۷۴)، خلاصه، زبده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرگوش
تصویر خرگوش
پستانداری علف خوار و از راستۀ جوندگان، با گوش های دراز، لب های شکاف دار، دست هایی کوچک تر از پاها و دم کوتاه، در علم نجوم ارنب
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
منسوب به خرجوش
لغت نامه دهخدا
تصویری از خرموش
تصویر خرموش
نوعی موش بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرطوش
تصویر خرطوش
فشنگ فشنگ
فرهنگ لغت هوشیار
که جوش و غلیان بسیار دارد، پر و لوله پرغوغا پرغلغله با حرارت. یا برنج پر جوش. برنجی که برای پخته شدن جوش بسیار لازم دارد. یا سر پرجوش. سر پر شور پر حرارت
فرهنگ لغت هوشیار
بخشی از آش و غذاهای دیگر که در اول جوش بردارند و چسبند، غلیان جوش، اول هر چیز، خلاصه زبده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرگوش
تصویر خرگوش
جانوریست معروف و حیوان وحشی که گوشهای دراز دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرموش
تصویر خرموش
((خَ))
نوعی موش بزرگ
فرهنگ فارسی معین
((خَ))
پستانداری علفخوار جزو راسته جوندگان با گوش های دراز و دو دست های کوتاه تر از پاها که بسیار تند می دود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رخجوش
تصویر رخجوش
آکنه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
Bubbly, Enthusiastic, Hyperactive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
pétillant, enthousiaste, hyperactif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
거품이 나는 , 열정적인 , 과잉 활동적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
מבעבע , נלהב , היפר-אקטיבי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
泡立つ , 熱心な , 多動的
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
جھاگ دار , پرجوش , زیادہ متحرک
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
kabarcıklı, coşkulu, hiperaktif
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
kujaa vichangamsho, shauku, zaidi ya kawaida
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
ফেনাযুক্ত , উদ্যমী , অতিরিক্ত সক্রিয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
berbusa, antusias, hiperaktif
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
उत्साही , अति सक्रिय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
musujący, entuzjastyczny, nadpobudliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
ฟอง , กระตือรือร้น , มากเกินไป
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
bruisend, enthousiast, hyperactief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
burbujeante, entusiasta, hiperactivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
frizzante, entusiasta, iperattivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
borbulhante, entusiástico, hiperativo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
起泡的 , 热情的 , 多动的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
булькаючий , захоплений , гіперактивний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
sprudelnd, enthusiastisch, hyperaktiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پرجوش
تصویر پرجوش
пузырящийся , энтузиастичный , гиперактивный
دیکشنری فارسی به روسی
سخت، هیجان زده، مشتاق، پراحساس، پرنشاط، هیجان انگیز، پرجوش، متوقّد، پرشور
دیکشنری اردو به فارسی