جدول جو
جدول جو

معنی خراج - جستجوی لغت در جدول جو

خراج
باژ
تصویری از خراج
تصویر خراج
فرهنگ واژه فارسی سره
خراج
مرد بسیار زیرک و خرج کننده باج، مالیات، جزیه باج، مالیات، جزیه
تصویری از خراج
تصویر خراج
فرهنگ لغت هوشیار
خراج
کسی که پول بسیار خرج می کند، ولخرج
تصویری از خراج
تصویر خراج
فرهنگ فارسی عمید
خراج
مالیات ارضی که از زمین، حاصل مزرعه یا درآمد دیگر گرفته می شد
تصویری از خراج
تصویر خراج
فرهنگ فارسی عمید
خراج
((خَ))
مالیات، مالیات ارضی، باج
تصویری از خراج
تصویر خراج
فرهنگ فارسی معین
خراج
((خُ))
دمل، دانه و جوشی که روی پوست بدن پیدا شود
تصویری از خراج
تصویر خراج
فرهنگ فارسی معین
خراج
دمل، زخم و ورم مخروطی شکل که در پوست بدن پیدا شود و از آن چرک و خونابه بیرون آید، آبسه
تصویری از خراج
تصویر خراج
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخراج
تصویر اخراج
جمع خرج، خراج بیرون کردن بیرون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
راندن، کنارگزاری، بیرون کردن، بیرون فرستادن، برونکرد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
بیرون کردن کسی از محل کارش، بیرون کردن، کسی که از جایی بیرون شده باشد، اخراج شده، هزینه، خرج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
((اِ))
بیرون کردن، بیرون کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخراج
تصویر اخراج
Deportation, Ejection, Eviction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
депортация , выброс , выселение
دیکشنری فارسی به روسی
Deportation, Ausstoß, Räumung
دیکشنری فارسی به آلمانی
депортація , викид , виселення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
deportacja, wyrzucenie, eksmisja
دیکشنری فارسی به لهستانی
deportação, expulsão, despejo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
deportazione, espulsione, sfratto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
deportación, expulsión, desalojo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
déportation, expulsion
دیکشنری فارسی به فرانسوی
deportatie, uitsluiting, uitzetting
دیکشنری فارسی به هلندی
การเนรเทศ , การขับไล่
دیکشنری فارسی به تایلندی
deportasi, pemecatan, pengusiran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
إداريًّا , بيوروقراطيٌّ , استمرارٌ
دیکشنری فارسی به عربی
निर्वासन , निष्कासन
دیکشنری فارسی به هندی
追放 , 放出 , 立ち退き
دیکشنری فارسی به ژاپنی
추방 , 방출 , 퇴거
دیکشنری فارسی به کره ای
sürgün, atılma, tahliye
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
uhamisho, kutolewa, kufukuzwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
বিতাড়ন , উচ্ছেদ
دیکشنری فارسی به بنگالی
جلاوطنی , اخراج
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خرام
تصویر خرام
(دخترانه)
رفتاری همراه با ناز و زیبایی، وفای به وعده، خبرخوش، مژده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خراد
تصویر خراد
(پسرانه)
نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله دلاوری ایرانی در زمان نوذر پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی