ریش. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). ج، خراجات، ریش هزارچشمه، معرب خوره. (یادداشت بخط مؤلف). در کشاف اصطلاحات الفنون آمده: خراج در اصطلاح جمهور طبیبان، آن ورمی است که در جمع مده پیش آید، اعم از آنکه حاره باشد یا بارده. ولی از پزشکان گروهی بر آنند که خراج مخصوص اورام حاره است که در جمع مده پیش آید نه اورام بارده و علامه را نیز نظیر همین است. مولانا نفیسی میگوید: خراج ورم حار بزرگی است که بداخل موضعی است و به آن ماده و قیح میریزد (چنانکه در بحر الجواهر آمده است). و اما مده بنابر قولی همان قیح و چرک است و بنابر قول دیگر بین آن دوفرق است، چنانکه در جای خود گفته شده است. در موجز آمده است: فرق بین خراج با دبیله آن است که دبیله ورمی است که در درون کانون چرکی است و اما خراج علاوه بر اینها حار نیز میباشد. پس اگر با ورم گرمی و ضربان بسیار دیده شد و در زیر انگشتان فرورفتگی حاصل آید آن خراج است و محل ماده نیز بدین طریق شناخته میشود که چون فشار بر ورم وارد آمد شی ٔ متحرکی بوسیلۀ انگشت دیگر که در تحت آن قرار دارد، حس میشود و بجایگاهی خالی میل کند و آماسی و خراجی تولد کند تا رنج بعضوی دیگر اندرآید و بگذرد و پاک شود: طبیبان هر آماسی را که ریم کند، خراج گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)