باج. ج، اخرجه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). - امثال: الخراج بالضمان، این قول پیغمبر است و مقصود آن است که مکسوبۀ غلام برای مشتری است بدان جهت غلام در ضمان اوست و صورتش آن است که شخصی غلامی خرید کرده مدتی بکار تجارت دارد وبعد از آن در وی عیبی بیند که فروشنده بر وی پنهان کرده، در این صورت مشتری را رد غلام است بر بایع و بایع را رد ثمن بر مشتری و مکسوبۀ غلام برای مشتری بوداگر هلاک شدی از مال مشتری هلاک شدی. (از ناظم الاطباء). خراج هایی که دولتهای مسلمان عثمانی و صفویه از زمینها میگرفتند و مورد توجه علمای آن عصر قرار گرفت وجنبۀ سیاسی آن که از اختلاف دو دولت ناشی شده بود، موجب بروز اختلافاتی میان علمای شیعۀ ساکن عراق (عثمانی) و ایران گردید. شیخ کرکی و بحرینی هر یک رساله هایی چند بر ضد یکدیگر در این مورد نوشته اند که اکثر آنها چاپ شده است. رجوع به حرف خ الذریعه شود