- خذول
- شرمنده، بی بهره
معنی خذول - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خوار شده و ذلیل و منکوب، سر افکنده
سرافکنده، خوار
شرمسار
سخی وبخشنده، عطا کننده
جمع رذل، ناکسان فرومایگان
اصل، بیخ درخت
زن گول، لنگ چرمین: زن دشتان پوشد
در تازی خجلان: شوره ور چکسا شرمین شرمگین شرم زده شرمسار
کم گوشت لاغر
گمنام و بیقدر گردیدن
جمع خیل
گمنام شدن، بی نام ونشان شدن، گمنامی
خیل ها، گروه ها، گروه سواران ها، قبیله ها، طایفه ها، جمع واژۀ خیل
پرستاری کردن، سرپرستی کردن خدم و خشم
خدم وحشم، بنده ها، کنیزان
پرنده ای است کوچک و خوش آواز و تیزپرواز