جدول جو
جدول جو

معنی خثیر - جستجوی لغت در جدول جو

خثیر
(خَ)
واحد خثراء و واحد خثری. رجوع به ’خثراء’ و ’خثری’ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اثیر
تصویر اثیر
(پسرانه)
شریف، کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خبیر
تصویر خبیر
آگاه، دانا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خطیر
تصویر خطیر
بااهمیت، مهم، بسیار، پرخطر، خطرناک، دشوار، ارزشمند، بزرگ، عالی مقام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خمیر
تصویر خمیر
آرد آمیخته با آب و ورزدادۀ دانه هایی مانند گندم یا جو، هر مادۀ نرم و شکل پذیر مثلاً خمیر بازی، خاک رس و گچ که با آب مخلوط کرده باشند و آبکی نباشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وثیر
تصویر وثیر
لین، نرم، بالشچه، پارچه ای که در آن جامه می پیچند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اثیر
تصویر اثیر
برگزیده، مکرم
کرۀ آتش که بالای کرۀ هوا قرار دارد
کنایه از روان، روح
کنایه از آسمان
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
سطبر و چغرات گردانیدن شیر را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). غلیظ گردانیدن شیر را. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خثیم
تصویر خثیم
بزرگ فوج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبیر
تصویر خبیر
آگاه، دانا، با خبر، ساخته شده و مهیا گردانیده
فرهنگ لغت هوشیار
پا سپرده پا خورده، نمد زین، لایی جامه نرم لین. یا فراش (فرش) وثیر. بستر نرم، جامه ای که بر بالای جامه ها پوشند، پارچه ای که در آن جامه پیچند، باشچه مانندی که پیش زین باشد، پوست جانور درنده
فرهنگ لغت هوشیار
شنوسه ستور (شنوسه عطسه)، پراکنده، اسرواد دیپ پراکنده منثور: ای نظم توچورای توبگذشته ازاثیر درنظم هست لفظ توچون لولونثیر. (مسعودسعد. 601)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کثیر
تصویر کثیر
بسیار، وافر، مقابل قلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خثار
تصویر خثار
پس مانده
فرهنگ لغت هوشیار
کره آتش که بالای کره هواست سایلی رقیق و تنک و بی وزن که طبق عقیده قدما فضای بالای هوای کره زمین را فرا گرفته است اتر یا چرخ اثیر. کره آتش فلک نار، آسمان، بعقیده برخی از فیلسوفان قدیم روح عالم، سایلی بی وزن و قابل قبض و بسط که فضا را پر کرده و در همه اجسام نافذ است اتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بثیر
تصویر بثیر
بسیار فراوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیر
تصویر خمیر
آرد آمیخته شده با آب و بر آمده و ترش شده جهت ساختن نان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجیر
تصویر خجیر
خوب، زیبا، جمیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خزیر
تصویر خزیر
خاکستر سوزنده ای که در آن آتش باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسیر
تصویر خسیر
زیانکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریر
تصویر خریر
آواز کردن بهنگام خواب یا بهنگام جنگی، بانگ کردن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خضیر
تصویر خضیر
سبز، تره سبز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطیر
تصویر خطیر
بزرگ، مهم، عظیم، با قدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ختیر
تصویر ختیر
ترفند کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفیر
تصویر خفیر
پناه دهنده، نگهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خجیر
تصویر خجیر
((خُ))
خوب، نیک، زیبا، خوبرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وثیر
تصویر وثیر
((وَ))
نرم، لین، فراش، فراش، بستر نرم، جامه ای که بر بالای جامه ها پوشند، پارچه ای که در آن جامه پیچند، باشچه مانندی که پیش زین باشد، پوست جانور درنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کثیر
تصویر کثیر
((کَ))
فراوان، بسیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خبیر
تصویر خبیر
((خَ))
آگاه، جمع خبراء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خریر
تصویر خریر
((خَ رِ))
صدای آب و وزش باد، جای پست، خرخر، صدایی که از گلوی شخص خوابیده برآید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خمیر
تصویر خمیر
((خَ))
هر چیز که با آب مخلوط و غلیظ شود، آرد جو یا گندم که برای پختن نان یا شیرینی با آب آمیخته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خطیر
تصویر خطیر
((خَ))
باارزش، ارجمند، پرخطر، دشوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خفیر
تصویر خفیر
((خَ))
نگهبان، حامی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اثیر
تصویر اثیر
به باور قدما کره آتش که بالای کره هواست، سیالی رقیق و بی وزن است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کثیر
تصویر کثیر
بزرگ، گسترده
فرهنگ واژه فارسی سره