چهار دیوار سرگشاده را گویند که شبها گوسفند و گاو و خر و امثال آنرا در آن کنند. (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری) (از آنندراج) (از فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری). حظیرۀ گوسفند. ایستگاه گوسفند. آغل گوسفند: تن ژنده پیل اندرآمد بخاک جهان گشت از این درد بر ما خباک. فردوسی. هزارتن را خر بیش برده ام بقرار هزارتن را گوساله رانده ام به خباک. سوزنی. ، گلو فشردگی، خبک. خفه. خوه
چهار دیوار سرگشاده را گویند که شبها گوسفند و گاو و خر و امثال آنرا در آن کنند. (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری) (از آنندراج) (از فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری). حظیرۀ گوسفند. ایستگاه گوسفند. آغل گوسفند: تن ژنده پیل اندرآمد بخاک جهان گشت از این درد بر ما خباک. فردوسی. هزارتن را خر بیش برده ام بقرار هزارتن را گوساله رانده ام به خباک. سوزنی. ، گلو فشردگی، خَبَک. خفه. خَوَه
چاردیوار سرگشاده که شبانان گوسفندان در آن کنند. (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری) ، خفه کردن. گلو فشردن: خدنگش بیشه بر شیران کند تنگ کمندش دشت برگوران خباکا. دقیقی
چاردیوار سرگشاده که شبانان گوسفندان در آن کنند. (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری) ، خفه کردن. گلو فشردن: خدنگش بیشه بر شیران کند تنگ کمندش دشت برگوران خباکا. دقیقی
جمع شبکه، پرویزن ها دام ماه دامساز دامگذار هر چیز سوراخ سوراخ، پنجره و روزنه سوراخ سوراخ، تور ماهیگیری، جمع شباک شبکات. یا شبکه جاسوسی. دسته های جاسوسان با تشکیلات خاص که در کشوری به جاسوسی اشتغال ورزند
جمع شبکه، پرویزن ها دام ماه دامساز دامگذار هر چیز سوراخ سوراخ، پنجره و روزنه سوراخ سوراخ، تور ماهیگیری، جمع شباک شبکات. یا شبکه جاسوسی. دسته های جاسوسان با تشکیلات خاص که در کشوری به جاسوسی اشتغال ورزند