چهار دیوار سرگشاده را گویند که شبها گوسفند و گاو و خر و امثال آنرا در آن کنند. (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری) (از آنندراج) (از فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری). حظیرۀ گوسفند. ایستگاه گوسفند. آغل گوسفند: تن ژنده پیل اندرآمد بخاک جهان گشت از این درد بر ما خباک. فردوسی. هزارتن را خر بیش برده ام بقرار هزارتن را گوساله رانده ام به خباک. سوزنی. ، گلو فشردگی، خبک. خفه. خوه