- خانوار
- مجموع افرای که در یک خانه زیست کنند واحدی که شامل پدر و مادر و فرزندان آنان است
معنی خانوار - جستجوی لغت در جدول جو
- خانوار ((نِ))
- خانه وار، تعداد افراد یک خانواده
- خانوار
- واحد شمارش افرادی که در یک خانه زندگی می کنند و تشکیل خانواده را می دهند، خانواده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع نور، روشنائی
نورها، جمع واژۀ نور
جمع نور، شکوفه ها
خانگاه
نامطبوع، وخیم
حیوان
خانقاه
سوارپا پیاده جلد و چابک
فراخ و نرم رو، اسب لایق راه
فرانسوی دیله ببر از جانوران
اهل سازش، سازنده، مساعد و موافق
انسان و حیوان زنده
فندین پیسه دار پرش
خاک مانند، خاک آلود
صاحب خار
خانواده اهل خانه اهل البیت دودمان
خانه با اهل خانه
خانه سرا، محلی که درویشان و مرشدان در آن سکونت کنند و رسوم و آداب تصوف را اجرا نمایند
مکان بودن مشایخ و درویشان، جهت عبادت، صومعه، محل اقامت درویشان و صوفیان
آل، قبیله، اهلیت، عترت، خانمان، خانواده
بی تجربه، کار ناآزموده
تخم انواع مختلف ماهی اسیپنسر یا سگ ماهی است که بصورت ماده غذائی در آمده است
جمعیت یک خانه از پدر و مادر و فرزندان خانوار، اندازه یک خانه متناسب با اطاق: خانه واری حصیر
سوار کردن مجرم بر خر و در اطراف شهر گردانیدن او را، جمعیت اجتماع ازدحام، فتنه آشوب