جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با انوار

انوار

انوار
ظاهر گردیدن. (از اقرب الموارد). آشکار گردیدن.
لغت نامه دهخدا

انوار

انوار
جَمعِ واژۀ نور. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) : لمعان انوار سروری در جبین او مبین گشته. (گلستان).
چراغ را که چراغی ازاو فراگیرند
فرونشیند و باقی بماند انوارش.
سعدی.
لغت نامه دهخدا

انوار

انوار
رجوع به قاسم انوار شود، شادی و خرمی. (ناظم الاطباء) (هفت قلزم) (آنندراج) (برهان) ، عدالت. (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا