- خالکوبی
- فند کوبی عمل خال کوبیدن
معنی خالکوبی - جستجوی لغت در جدول جو
- خالکوبی
- عمل نقش زنی به وسیله سوزن بر پوست بدن
- خالکوبی
- خال کوبی، خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، کبودی، وشم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خال کوبی، خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، کبودی، وشم
آنکه شغلش ایجاد خال در پوست بدن است
پاکوبی
زینت دادن و نقش و نگار کردن چیزی با ورق های طلا، شغل و عمل طلاکوب
کسی که شغلش کوبیدن خال بر روی پوست بدن دیگری است
کوبیدن فلزهای براق به ویژه طلا و نقره به صورت نقش های زینتی یا نوشته بر سطح دلخواه، زرکوبی
کنایه از رقص است
رقص، پاکوفتن به زمین، پای بازی
خال کوبی کردن، زدن خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، خال زدن، کبودی زدن، وشم زدن