جدول جو
جدول جو

معنی طلاکوبی

طلاکوبی
کوبیدن فلزهای براق به ویژه طلا و نقره به صورت نقش های زینتی یا نوشته بر سطح دلخواه، زرکوبی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با طلاکوبی

طلاکوبی

طلاکوبی
زینت دادن و نقش و نگار کردن چیزی با ورق های طلا، شغل و عمل طلاکوب
طلاکوبی
فرهنگ فارسی عمید

طلاکوب

طلاکوب
کسی که پیشه اش کوبیدن ورق های نازک طلا برچیزی است، طلاکوبی شده
طلاکوب
فرهنگ فارسی عمید

طلاکوب

طلاکوب
آنکه ورقهای طلا و نقره را بسازد. میرزا طاهر وحید راست:
دلم شیوۀ یار را پیشه کرد
که گشتم طلاکوب این رنگ زرد.
ملا طغرا راست:
به کف دارم از پنجه خایسک درد
ز بهر طلاکوبی رنگ زرد.
(از آنندراج)
لغت نامه دهخدا