معنی پایکوبی
پایکوبی
رقص
تصویر پایکوبی
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با پایکوبی
پایکوبی
پایکوبی
پاکوبی
فرهنگ لغت هوشیار
پایکوبی
پایکوبی
رقص، (زمخشری)، زفن، بازیگری
لغت نامه دهخدا
پایکوبی
پایکوبی
ترقص، دست افشانی، رقاصی، رقص، وشت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پای کوبی
پای کوبی
پاکوبان، رقص کنان، در حال پاکوفتن، پای کوبان
فرهنگ فارسی عمید
پای کوبی
پای کوبی
عمل کوفتن پای بر چیزی، رقص
فرهنگ فارسی معین
پاکوبی
پاکوبی
کنایه از رقص است
فرهنگ لغت هوشیار
پاکوبی
پاکوبی
رقص، پاکوفتن به زمین، پای بازی
فرهنگ فارسی عمید
پاکوبی
پاکوبی
کنایه از رقص، (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
پایکوب
پایکوب
بالرین، پاکوب، رقاص، رقصنده
فرهنگ واژه مترادف متضاد