- خارشک
- جرب،
میل شدید جنسی
معنی خارشک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شکرتیغال، ماده ای سفید و شیرین که توسط حشره ای بر روی شاخ و برگ گیاهی خاردار با گل های آبی رنگ به همین نام تولید می شود و مصرف دارویی دارد، تیغال
پشه بق سارخک
کسی که خارها را جمع آورد و برای فروش حمل کند خارکن، آهنگی است در موسیقی. کفشی که روی موزه بپا کنند سر موزه
حمل کنندۀ خار، برای مثال ای که بر مرکب تازنده سواری مشتاب / که خر خارکش مسکین در آب و گل است (سعدی - ۱۸۲) ، خارکن
کفشی که روی موزه به پا کنند، سرموزه، خرکش
پشه، حشره ای ریز و بال دار از خانوادۀ مگس که نیشی خرطوم مانند دارد و بدن انسان را نیش می زند، سارخک
تیهو، پرنده ای شبیه کبک اما کوچک تر از آن با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خال های سیاه رنگ در زیر سینه
شوشک، شاشنگ، شیشو، شیشیک، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک، سرخ بال
شوشک، شاشنگ، شیشو، شیشیک، شاشک، طیهوج، فرفور، نموسک، نموشک، سرخ بال
زرشک، درختچه ای خاردار با برگ های دندانه دار و کوچک که ریشه، ساقه، میوه و برگهای آن مصرف دارویی دارد، میوۀ خوشه ای، قرمز رنگ و ترش مزۀ این گیاه که به عنوان چاشنی غذا به کار می رود، سرشک، انبرباریس، زراج، زارج، زراک، زرک، امبرباریس، برباریس، اترار
رشک غیرت، حسد حسادت
ریزه چوب و علف و کاره: خاروخس
خار کوچک خار کوچک، نوعی خرمای زرد و خشک خرک
عمل خاریدن
خار کوچک، نوعی خرمای زرد و خشک، خرک
خاشاک، ریزۀ چوب، علف، کاه و مانند آن، خار، خس، علف خشک
خاریدن، پیدا شدن حالت یا علتی در پوست بدن که باعث خاریدن آن شود، در پزشکی جرب
مرد، نرینه
رشک، حسد، غیرت
Itchiness
Juckreiz
свербіж , свербіж
swędzenie
coceira
prurito
picazón
démangeaison