شخصی را گویند که پیوسته خار بکشد. (آنندراج) (برهان قاطع). خارکن. کسی که در بیابان خار می کند و آن را برای فروش ببازار می آورد: من خارکشم تو بارکش باش من با تو خوشم تو نیز خوش باش. نظامی. چو بینند در گل خر خارکش. سعدی (بوستان). ای که بر مرکب تازنده سواری هشدار که خرخارکش سوخته در آب و گل است. سعدی (گلستان). خارکشی را دیدم که پشتۀ خار فراهم آورده. (گلستان) ، شخص رنج کش. شخصی که بار ناملایمات کشد