جدول جو
جدول جو

معنی خاذل - جستجوی لغت در جدول جو

خاذل
هزیمت یافته، آنکه از یاری، نصرت و اعانت دیگری خودداری کند
تصویری از خاذل
تصویر خاذل
فرهنگ فارسی عمید
خاذل
هزیمت یافته
تصویری از خاذل
تصویر خاذل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاتل
تصویر خاتل
خدعه کننده، مکار، حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باذل
تصویر باذل
بذل کننده، بخشنده، سخی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خال
تصویر خال
محدوده یا نقطۀ تیره رنگ بر روی پوست بدن، لکۀ کوچک یا نقطۀ سیاه بر روی چیزی، نقطۀ وحدت در تصوف
دایی، برادر مادر، خالو
خال خال: دارای خال بسیار، خال خالی
خال زدن: خال کوبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخاذل
تصویر تخاذل
یکدیگر را فروگذاشتن و یاری نکردن، از یاری و کمک به یکدیگر خودداری کردن، سست شدن پا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اذل
تصویر اذل
ذلیل تر، خوارتر، پست ترین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاذل
تصویر عاذل
ملامت کننده، نکوهش کننده، سرزنش کننده، ملامتگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خامل
تصویر خامل
گمنام، بی نام ونشان، فرومایه، بیقدر
فرهنگ فارسی عمید
نقطه سیاه بر روی پوست بدن، دلجوی، دلربای، دل آرای، نیک اختر برادر مادر، دائی برادر مادر، دائی
فرهنگ لغت هوشیار
خوار تر ذلیل تر خوارتر. خوار پنداشتن کسی را خوارشمردن خوار و ذلیل گرفتن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاذل
تصویر هاذل
میانشب
فرهنگ لغت هوشیار
رگ دشتان، نکوهشگر ملامت کننده ملامتگر جمع عذله عذال عذل عاذلات عواذل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خائل
تصویر خائل
نگهدارنده، خودخواه مرد، ترفند کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خابل
تصویر خابل
تباهکار، مفسد، اهرمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخاذل
تصویر تخاذل
ضعیف شدن، واپس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باذل
تصویر باذل
بخشنده بذل کننده بخشش کننده بخشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاقل
تصویر خاقل
گریزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخاذلات
تصویر تخاذلات
جمع تخاذل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاطل
تصویر خاطل
باطل و بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاضل
تصویر خاضل
سر سبز تر و تازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خامل
تصویر خامل
گمنام، بی ارزش گمنام بی نام و نشان، بی قدر فرومایه، جمع خاملین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاذر
تصویر خاذر
پنهان، بدهکار گریزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاتل
تصویر خاتل
خدعه کننده، مکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باذل
تصویر باذل
((ذِ))
بخشنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خامل
تصویر خامل
((مِ))
گمنام، بی قدر، فرومایه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخاذل
تصویر تخاذل
((تَ ذُ))
سست شدن پا، یکدیگر را فروگذاشتن و یاری نکردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اذل
تصویر اذل
((اَ ذَ لّ))
ذلیل تر، خوارتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خال
تصویر خال
دایی، خالو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خال
تصویر خال
نقطه سیاه یا لکه ای که روی پوست بدن یا چیزی دیگر ظاهر شود، جمع خیلان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عاذل
تصویر عاذل
((ذِ))
سرزنش کننده، ملامت کننده
فرهنگ فارسی معین