جدول جو
جدول جو

معنی حندیقه - جستجوی لغت در جدول جو

حندیقه(حِ قَ)
حندوقه. حدقه است و نون آن زاید است. (اقرب الموارد). سیاهی چشم و حدقه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
(دخترانه)
آنچه حاصل اندیشیدن است، فکر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حدیقه
تصویر حدیقه
(دخترانه)
باغ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کندیده
تصویر کندیده
کنده، جداشده، گود شده، گودال عریض برای جلوگیری از عبور دشمن یا برگرداندن سیل، خندق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صندوقه
تصویر صندوقه
نوعی دیوار که آجرها را در آن ایستاده مانند دیوارۀ صندوق، قرار دهند، به طوری که میان هر دو آجر به پهنای یک آجر خالی باشد
صندوقۀ سینه: در علم زیست شناسی کنایه از قفسۀ سینه، قسمت بالای ستون فقرات، دنده ها و استخوان جناغی که قلب و ریه ها در آن قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
آنچه از عمل آگاهانۀ ذهن حاصل می شود، فکر، گمان، ترس، بیم، توجه، ملاحظه
اندیشه کردن: فکر کردن، خیال کردن، احساس ترس و بیم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رندیده
تصویر رندیده
تراشیده، رنده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حدیقه
تصویر حدیقه
باغ، بوستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
بدبو، چیزی که در جایی مانده و فاسد و بدبو شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندیمه
تصویر بندیمه
تکمه، گوی گریبان، بندمه، بندنه
فرهنگ فارسی عمید
(حِ رَ)
سیاهی چشم. ج، حنادیر. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) ، جعلته حندیره عینی، آنرا نصب العین خویش کردم. (منتهی الارب). رجوع به حندر شود
لغت نامه دهخدا
(حَ قَ)
بستان. (دهار). بوستان. باغ. باغ که گرداگرد او دیوار باشد یا پیرامون او محاط باشد به چوب و خار. (غیاث). بوستان بادیوار. مرغزار خرما بادرخت. (منتهی الارب). بستان دیوارکشیده. (ترجمان عادل بن علی). بستان دیواردرکشیده. زمین با درختان میوه. باغ که درخت خرما و غیر آن داشته باشد و گرداگرد آن دیوار باشد. بستان خرما و درختان باغ. هر حصار یا دیوار از بستان و جز آن، قطعه ای از نخلستان هرچند محاط نباشد.خرماستان. (ربنجنی). نخلستان. باغ پردرخت. مرغزار بادرخت. ج، حدائق: و نام او (دختر نعمان) حدیقه و بپارسی بستان باشد. (ترجمه بلعمی طبری).
مردمان زیر این حدیقۀ سبز
یا سخن گشته یا در این سخنند.
مجیر بیلقانی.
نظم و نثرش چون حدیقه ای که آب سحاب غبار از روی ازهار او فروشسته باشد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 247). تا مر این روضۀ رضا و حدیقۀ علیا چون بهشت بهشت باب اتفاق افتاد. (گلستان).
ای سرو حدیقۀ معانی
جانی و لطیفۀ جهانی.
سعدی.
خطاب حاکم عادل مثال باران است
چه بر حدیقۀ سلطان چه بر کنیسۀ عام.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(حُ قَ)
حندیقه، حدقه. و نون زاید است. (اقرب الموارد). سیاهی چشم و حدقه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بندینه
تصویر بندینه
تکمه، گوی گریبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حدیقه
تصویر حدیقه
بستان، باغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندیمه
تصویر بندیمه
تکمه لباس
فرهنگ لغت هوشیار
کنده، وا داشته بکندن: زاب نام پادشاهی است از پادشاهان فرس که این همه انهار کندیده اوست
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه ایست که طفل نوزاد را بواسطه آن پوشانند تا بدن نازک و لطیف او را محافظت نماید، ته تفنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندوقه
تصویر صندوقه
کارسانه آنچه به شکل صندوق باشد، یا صندوق سینه. قفسه سینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
بدبو متعفن، فاسد تباه شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تندیسه
تصویر تندیسه
صورت تصویر تمثال، مجسمه، پیکر جثه، کالبد قالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
فکر، تصور، گمان، خیال، وهم، تدبیر، رای، عزیمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بندقیه
تصویر بندقیه
توف، پیشتو پیشتاب تفنگ توپ، پیشتو (پیشتاب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
((اَ ش ِ))
تفکر، تأمل، ترس، اضطراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بندیمه
تصویر بندیمه
((بَ مَ یا مِ))
تکمه، گوی گریبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تندیسه
تصویر تندیسه
((تَ))
صورت، تصویر، مجسمه، تندیس، تندسه، تندس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
((گَ دِ))
دارای بود یا مزه بد (بر اثر تخمیر شدن)، دارای گندیدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حدیقه
تصویر حدیقه
((حَ قِ))
باغ، بوستان، جمع حدایق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
فکر، ایده، تفکر، ذهن، تامل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
آسن
فرهنگ واژه فارسی سره
باغ، باغچه، بوستان، روضه، گلزار، گلستان، گلشن
متضاد: صحرا، کویر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
Thought
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
Rotten
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گندیده
تصویر گندیده
podre
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اندیشه
تصویر اندیشه
мысль
دیکشنری فارسی به روسی