جدول جو
جدول جو

معنی صندوقه

صندوقه
نوعی دیوار که آجرها را در آن ایستاده مانند دیوارۀ صندوق، قرار دهند، به طوری که میان هر دو آجر به پهنای یک آجر خالی باشد
صندوقۀ سینه: در علم زیست شناسی کنایه از قفسۀ سینه، قسمت بالای ستون فقرات، دنده ها و استخوان جناغی که قلب و ریه ها در آن قرار دارد
تصویری از صندوقه
تصویر صندوقه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با صندوقه

صندوقه

صندوقه
کارسانه آنچه به شکل صندوق باشد، یا صندوق سینه. قفسه سینه
صندوقه
فرهنگ لغت هوشیار

صندوقه

صندوقه
دیوار از دو آجر یا دو خشت که میان آن دو به پهنای آجر یا خشت تهی باشد، دیوار از خشت یا آجر یک لا که میان دو بام یا دو حائط کشند
لغت نامه دهخدا

صندوقچه

صندوقچه
صندوق کوچک
صندوقچۀ سِر: کنایه از آنکه راز کسی را می داند ولی آن را نگه می دارد و فاش نمی کند، رازدار
صندوقچه
فرهنگ فارسی عمید

حندوقه

حندوقه
حندیقه، حدقه. و نون زاید است. (اقرب الموارد). سیاهی چشم و حدقه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

صندوقی

صندوقی
نسبت است به صندوق. صندوق ساز. صندوق فروش، بشکل صندوق، آنچه بتوان آنرا در صندوق نهاد. درخور صندوق
لغت نامه دهخدا

صندوقچه

صندوقچه
مصغر صندوق. صندوق کوچک. جعبه. درج:
صندوقچۀ عدل تو مانده ست بطرطوش
دستورچۀ جور تو در پیش و کنارست.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا