جدول جو
جدول جو

معنی حقیه - جستجوی لغت در جدول جو

حقیه
(حَ یِ)
دهی است از دهستان در بقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور. ناحیه ای است در سه هزارگزی جنوب خاوری نیشابور. واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و دارای 213 تن سکنه است. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رقیه
تصویر رقیه
رقیه
(دخترانه)
نام یکی از چهار دختر پیامبر (ص) از خدیجه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حظیه
تصویر حظیه
حظیه
زن برگزیده و عزیز در نزد شوهر، سوگلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حقیر
تصویر حقیر
حقیر
کوچک، صغیر، ضعیف، ذلیل، خوار، زبون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لقیه
تصویر لقیه
لقیه
دیدن، دیدار کردن، استقبال کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حقنه
تصویر حقنه
حقنه
داروی مایعی که از طریق مقعد داخل روده ها می کنند، اماله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقیه
تصویر تقیه
تقیه
خودداری از اظهار عقیده و مذهب یا تظاهر برخلاف عقیده، خود را هم مذهب دیگران نشان دادن برای حفظ جان، پرهیزکاری، پرهیز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلیه
تصویر حلیه
حلیه
زیور، زینت، پیرایه، صورت ظاهر انسان، هیئت انسان، چگونگی پیکر و رنگ چهره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بقیه
تصویر بقیه
بقیه
آنچه باقی مانده، مانده، بازمانده، به جامانده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
فقیه
عالم به احکام شرع، متخصص در علم فقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
فقیه
دانا، دانشمند، دریابنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقیه
تصویر تقیه
تقیه
پنهان کردن مذهب خویش، احتیاط کردن، پرهیز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حظیه
تصویر حظیه
حظیه
زن خوشبخت و گرامی در نزد شوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمیه
تصویر حمیه
حمیه
پرهیز، نگاهداری
فرهنگ لغت هوشیار
حلیه
زینت زیور پیرایه، جمع حلی و حلی. یا حلیه انسانی. هیات ظاهری انسان و رنگ چهره وی
فرهنگ لغت هوشیار
حشیه
بر خوابه نهالین دوشک، بالشک بالش کوچکی که زنان بر سرین یا پستان نهند که بزرگ نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقبه
تصویر حقبه
حقبه
مدتی از روزگار، سال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقوه
تصویر حقوه
حقوه
شلوار، شکم درد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقنه
تصویر حقنه
حقنه
اماله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقیبه
تصویر حقیبه
حقیبه
سرین، توشه دان، کوله پشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقیه
تصویر بقیه
بقیه
بازمانده، بقیه چیزی، مانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقیه
تصویر رقیه
رقیه
دعا، افسون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زقیه
تصویر زقیه
زقیه
توده کپه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقیه
تصویر اقیه
اقیه
قریب 7 مثقال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسیه
تصویر حسیه
حسیه
مونث حسی: سهشی مونث حسی: امور حسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حفیه
تصویر حفیه
حفیه
پا برهنگی، پا سودگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقین
تصویر حقین
حقین
بازداشته، محبوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقیله
تصویر حقیله
حقیله
خرمای تباه، شکمدرد ستور
فرهنگ لغت هوشیار
حقیقه
حقیقت آمیغ فرهود راستی باور واور، آشکار روشن مونث حقیقی: آمیغی، درست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقیق
تصویر حقیق
حقیق
سزاوار، لایق، درخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حقیر
تصویر حقیر
حقیر
کوچک، محقر، اندک
فرهنگ لغت هوشیار
لقیه
لقیه در فارسی: دیدار لقیه در فارسی: یک بار دیدار مونث لقی دیدار کننده یک بار دیدن، دیدار کردن ملاقات: جز یکی لقیه که اول از قضا بر وی افتاد و شد او را دلربالله (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقیه
تصویر بقیه
بقیه
مانده، دیگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فقیه
تصویر فقیه
فقیه
دین شناس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حقیر
تصویر حقیر
حقیر
کهتر، کوچک، پست، فرومایه
فرهنگ واژه فارسی سره